شاهنگ راد
“من یک جمهوریخواهم که ژنم با حکومت موروثی و مادامالعمر نمیخواند. اما در میان چهرههای سیاسی ایران از رضا پهلوی مقبولتر نمییابم. خودم هم ظرفیت رهبر شدن ندارم. از مخالفان میخواهم کاندیدایشان را معرفی کنند. اگر قرار بر «رهبرتراشی» بود آمریکاییها و اروپاییها به گونه دیگری رفتار میکردند. با این دشمنیهای نازل و بهانهجوییهای سطحی تا کی میخواهید آب به آسیاب رژیم و خامنهای بریزید؟ ایران در حال نابودی است“. (ایرج مصداقی)
حکایتِ »رضا پهلوی»، حکایتِ عجیب و غریبی است. رکابزنان و جاده صافکنان سرمایه یکی پس از دیگری، بهدلائلِ چند و با شکل و شمایل متفاوت به صحنه میآیند و درخصوص برپایی مجددِ نظامهایی همچون نظامِ پیشین که منجر به نابُودی زندگی میلیونها کارگر و زحمتکش شده است، مرثیهخوانی میکنند؛ نظامی که قبیلۀ آن در درونِ جامعه و در افکارِ سیاسیِ اکثریت قریببهاتفاق مردم، دود شده و مجالی برای بازگشتِ باقیماندگان آن باقی نگذشته است. با چه زبان و با چه اعمالی باید بهامثالی همچون «ایرج مصداقی» بفهمانند که تاریخِ مصرفِ نظام شاهنشاهی و “شاهزادۀ جمهوریخواه“اش به سر رسیده است. آیا مخالفتها و اعتراضات عظیم و پیدرپی سالهای 56 و 57، گواهِ نظر و عمل مردم نسبت به نظامِ پهلوی نبُوده است؟ آیا تابهحال هوچیگران و دلالانِ سیاسی متوجه نشدهاند که نظام پهلوی و مابقی آنها [با هر رنگ و شرحوبیان]،فاقدِاعتبارواَرجوقُربدرمیانصدمهدیدگانوقربانیاننظامِامپریالیستیهستند؟
امّا قبل از هر چیز اشاره و توضیحِ اینمسئله بیفایده نیست که جامعه به اقشارِ متفاوت تقسیم شده است و طبعاً در درون، ما شاهدِ بروزِ گرایشات و عکسالعملهای گوناگون، از راستِ راست، حکومتی و غیردولتی، میانه و وابسته گرفته، تا دمکرات و چپِ و چپ هستیم. پس مشاهدۀ ایننوع تحرکات و جُنبوجوشها، از جمله خواصِ هر جامعۀ طبقاتیست و بُروزِ هر تکموردی، بهمعنای تسلط یکی بر مابقی نیست. بهموازات آن، رد، نادیدهگیری، اغراق و یا بلندگویی هر یک از آنها [از جانب هر سو]، برابر با حقیقتگویی و هر چه خالصتر کردن صفوفِ جنبشهای اعتراضی از منحرفان، گُندهگویان، راستها و وابستگان به سیاستهای امپریالیستی در درون جامعه نیست. درهرصورت همانگونه که آمده است جامعۀ ایران بهمانند دیگر جوامعی طبقاتی، علیرغم جهتگیریهای ناروشن و غیرهدفمند، منقسم از گرایشاتِ سیاسی و خواستههای متفاوتِ طبقاتیست که بیگمان یکی از آنها را میشود، در قالبِ حرکتهای باقیماندگان نظام پیشین، در شکلها و در فرمهای متفاوت توضیح داد. پس موضوع نه کتمانِ تک شعارها و یا تجمعاتِ اندکِ حامیان نظام پیشین در جریانِ خیزشها و اعتراضات تودهای، بلکه وصل آن بهعنوان گرایشِ عمومیِ جامعۀ اعتراضی در برابر نظامِ جمهوری اسلامی است؛ موضوعی که اینروزها و بعد از پیام «رضا پهلوی»، به سوژۀ بعضاً جیرهخواران و دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان، در دنیای مجازی تبدیل شده است.
حقیقتاً هر زمان اعتراضات کارگری و تودهای و دیگر محرومان، به صحن خیابانها کشیده میشود، کاسهلیسانِ سرمایه شامهشان تیزتر میشود و در حمایت از خواستههای لگدمال شدۀ مردم ظاهر میشوند! این خصیصۀ هر جامعۀ سیاسی و روشن استکه پایانی در عوامفریبی، تحریفِ حقایق و یا وارونه جلوه دادن افکارِ درونیِ مردم نسبت به منادیان و مدافعین سیستمِ سراپا فساد سرمایهداری نیست. ازاینرو چنانچه بخواهیم شاخصههای سیاسیِ جامعۀ ایران را در چند کلمه توضیح دهیم، آن استکه بسیار پُرالتهاب و در هم ریخته است. واژۀ آرامش، امنیتِ جانی و مالی برای میلیونها انسان دردمند کاملاً بیرنگ شده است که پیدایی آنها را بهراحتی میشود در میادین تولیدی، آموزشی و در دیگر صحنِ طبقاتی دید. از آغاز (یعنی از زمان بر سر کار گماردن رژیم جمهوری اسلامی) اینچنین بُوده و بیتردید دلیل آن به نافرجامی مبارزات و خیزشهای اعتراضی مردم در سالهای 56 و 57 مربوط است. نیز محرز شده استکه مردم علیرغم فداکاریها و تلاشِ فراوانِ چندین ساله، چیزی نصیبشان [در اثرِ تعویض حکومت و جابهجایی از بالا] نشده است و سازمانهای مخوف و سرکوبگرِ دیگری در برابرشان به صف شدهاند. اعتراضِ کارگران بیکار و آنهم چند ماه بعد از روی کار آمدن سران حکومت فعلی، تظاهرات گُستردۀ زنان علیۀ حجاب اجباری، مبارزۀ مسلحانۀ خلق کُرد، ترکمنصحرا و صدها مورد دیگر، نمادِ عکسالعملِ تودههایی استکه از یکطرف پیگیرِ مطالبات نافرجامشاناند و از طرفدیگر مخالفِ هرگونه تغییر و تحمیل رژیم از بالا هستند.
دُرست است نظام پهلوی رفت و اختناق و سرکوب در ابعادی دهشتناکتر بر فضای جامعه حاکم گردیده است؛ دُرست است زندگی مردم وخیمتر شده است، امّا همۀ اینها بهمعنای حقانیت و یا مطلوب بُودن رژیم پهلوی نسبت به رژیم جمهوری اسلامی نیست. از منظر مردم، خشتِ هر دو رژیم با سرکوبِ عریان پی ریخته شده و متفاوت از هم – نبُوده و – نیستند. گویی چاپلوسان و دلالانِ سیاسی یادشان رفته است که تاریخ و اعمالِ سیاسیِ نظام گذشته از ذهنها پاک نه شده است؛ گویی یادشان رفته است که نظامِ پهلوی بهیاری دستگاههای مخوفِ سرکوبگرش همچون ساواک، چه بر سر مردم و زندانیان سیاسی آورده است؛ علاوه بر اینها گویی فراموش کردهاند که چگونه عناصرئی همچون «ایرج مصداقی» دردرونِسیاهچالهاینظامجمهوریاسلامی،بهپادووبهوردستِشکنجهگرانتبدیلشدندوتمامقدبهسرکوبوندایحقطلبانۀزندانیانمقاومبرآمدند؟
بر خلافِ هوچیگران و منادیان سرمایه، جنایات دهۀ 50 [و قبل از آن] برای میلیونها کارگر و تودۀ صدمهدیده روشن و نیک میدانند، نزدیک به نیمقرن است باقیماندگان نظام پیشین بر سرمایههای مملکت لم دادهاند و نزدیک به نیمقرن است بابتِ غارتِ اموال عمومی، زندگیِ “شاهانه” برای خود سازمان دادهاند، و در همانحال حرف از برقراری عدالت و وفاداری به مردم و مملکت بهمیان میآورند! میدانند که بهمانند همۀ وابستگانِ به سیستم و نظامِ سرمایهداری [و از جمله سران حکومت فعلی] دُروغگو و کلاشاند. بهیقین جامعه، مردم و بهویژه خانوادههای زندانیان سیاسی فراموش نکرده و نهخواهند کرد که طرفداران و مدعیان برقراری دمکراسی و محترم شمردن به حقوق میلیونها انسانِ دردمند، چه بر سرشان آوردهاند. همچنین فراموش نخواهند کرد مدافعین سیستمِ پهلوی و حُقهبازانِ سیاسی که اینروزها یکی بعد از دیگری و آنهم در لباسهای متفاوت بهمیدان آمدهاند، از جمله سارقان عدالت، و نمادِ سرکوب و آزار و اذیت زندانیان سیاسی و تودههای محروماند. مردم از نظامِ گذشته متنفر هستند و بیعلت هم نیست که اینروزها «رضا پهلوی»، برای رد گُم کردن و انحراف افکار عمومی میگوید: “نظام جمهوری را به سلطنت ترجیح میدهد“!
بههرحال جدا از اراجیف و لیچارگویی این و یا آن پادوی طبقۀ سرمایهداری، بهغیر از قدرتمردانِ بینالمللی و منفعتطلبان، کسی برای «رضا پهلوی» تره هم خُرد نمیکند. پس هرگونه تلاش و تقلاء برای مقبولیت جلوه دادن این عنصر متعلق به بالائیها، بهمعنای دشمنیِ دیرین با میلیونها کارگر و تودۀ زحمتکشیست که هستیشان توسط نظامِ پیشین نابُود شده است. «ایرج مصداقی» علیرغم آشناییِ نظرِ بیش از 99 درصدی جامعه نسبت به خاندان پهلوی، پا وسط گذاشته است و دارد به قیمت و به کالای بُنجل «رضا پهلوی» میافزاید. دُرست است که «ایرج مصداقی» فاقد ظرفیت لازمه – برای جمعوجور کردن تعدادی اندک – است؛ ولی در عوض تردستی بلندبالایی در وردستی، و همچنین گُنجایشِ بسیار زیادی در هوچیگری دارد. اگرچه طرح چنین نظرات بیپرواء، بهدلائلِ دیگری مربوط میشود که دهههاست جامعۀ ایران با آن رودررو است؛ ولی فقدانِ طولانیِ سازمانِ کمونیستی در درون، معادل با مقبولیت و یا خوانشِ سیاسیِ دُرست، از «رضا پهلویِ» منتخبِ «مصداقی» نیست. منظور از اینکه معرفِ «رضا پهلوی» نه مردم و جامعۀ صدمهدیده، بلکه قدرتمدارانِ در “کنفرانس دالوپ” هستند؛ همان دولتهایی که بنابه مصالحِ طبقۀ سرمایهداری، نظام شاهنشاهی را بزیر کشیدند و نظام جمهوری اسلامی را جایگزین آن کردند. کاملاً پیداست که از نظرِ قدرتمداران بینالمللی تفاوتی بین نظام گذشته و باقیماندگان آن، با نظامِ جمهوری اسلامی نیست. ایابوذهاب و دیدوبازدیدهای منتخبِ «ایرج مصداقی» با «مک کین»، «رند پال» و یا با سناتورهای امریکایی همچون «مایکل والتز»، جز تعلق و قسمخوردگی «رضا پهلوی» به طبقۀ سرمایهداری نیست. «رضا پهلوی» سُخنگو و حامی مردم نیست، زیراکه مردم کمترین تقاضایی از دولت امریکا و یا هیچگونه نزدیکیای با سیاستهای امپریالیستی ندارند و بهخوبی میدانند، از طریقِ آنان قادر به کسب حقوقِ لگدمال شدۀشان نیستند؛ عملاً دریافتهاند که از جمله دولتهای بر سر کار گماردن و بردوامی نظامِ جمهوری اسلامیاند. پس تفاوتِ بسیار بزرگی بین «رضا پهلویِ» منتخبِ «ایرج مصداقی» با منتخبین مردم است و متعاقباً سودمندی و آرمانِ مردم، در همسویی با ایالات متحدۀ امریکا که «رضا پهلوی» در دیدار با «مایکل والتز» در 14 فوریه امسال، مبنی بر اینکه “…پشتیبانی کنگره آمریکا از آزادی در ایران نه فقط برای ایرانیها بلکه برای ایالات متحده نیز سودمند دارد” نیست.
آری، این ظرفیتِ کشف شدۀ «ایرج مصداقی» است!
خلاصه اگرچه دُم تکان دادنها و مجیزگویانِ «رضا پهلوی» اینروزها کم نیستند و دیگرانی همچون «مسیح علینژاد» در صف هستند و چشم و امیدشان به تغییر حکومتِ جمهوری اسلامی توسط قدرتمداران بینالمللی و بویژه دولت امریکا است. همان “آزاداندیش” و مدافعی “حقوق” زنان، روزی لچکِ نظام جمهوری اسلامی را به سر کرده است و در کنار “اصلاحطلبانِ” حکومتی و دیگر بخشهای نظام، به سرکوب و به تخطئۀ اعتراضات بهحق زنان پرداخت، و اینروزها در پوشش حامی مردم و زنان ظاهر میشود! معلوم استکه چنین دشمنیها و مخالفتهایی با «رضا پهلوی» و دیگر جیرهخواران سرمایه، “نازل“، “بهانهجویی” و یا “سطحی” نیست، بلکه برآمدِ رفتار و کردارشان در برابر خواستههای میلیونها کارگر، زحمتکش، زنان، جوانان و کودکانیست که توسط آمران و عاملان نظامِ امپریالیستی بر باد رفته است.
به دیگر سُخن حاصلِ دربدری، فقر و نداری مردم و آزار و اذیت خانوادههای زندانیان سیاسی، مختصِ سرانِ حکومت فعلی نیست، حکومتِ پیشین و دار و دستهها و باقیماندگان آنهم، در این مسیر همراه و سهیماند. این حکومتها و عناصر آن با هر رنگ و لعاب و بزکی، مقبول و برارزندۀ جامعه و مردم نیستند، برای اینکه تعاریفِ و عملکرد سیاسیِ روزمرۀشان، اجراء و تبعیت از قدرتمداران بینالمللی در عرصۀ جهانی، منطقهای و ایران است. بااین اوصاف صحنِ سیاسی جامعۀ ایران با دو تکلیفِ متضاد از هم رودررو است که یک سر آن به سران حکومت فعلی و باقیماندگان نظام پیشین وصل است، و سر دیگر آنرا کارگران، زحمتکشان و حامیانشان تشکیل میدهند. پس تکلیف و تکالیف هر یک از طرفین خوانا و بدون لُکنت سیاسی است. اگرچه «ایرج مصداقی» تکلیفِ سیاسی خود را با مردم نه تازهگیها، بلکه از دههها قبل و بویژه از دهۀ 60 نوشته و [اینروزها] بهدلیل ناتوانیاشاشاش، به قبولِ هدایتِ «رضا پهلوی» روی آورده است؛ اگرچه میخواهد از طریق وی نظامِ مطابق با برسمیت شناخت حقوق کارگران و زحمتکشان را برقرار کند! اگرچه میخواهد حقوقِ هزاران انسان و زندانیان سیاسیای که در اثر سیاستهای نظام پهلوی دربوداغان شدهاند را بازپس گیرد، و خلاصه اینکه میخواهد، عدالت را نه از میدانِ صدمهدیدگان، بلکه از میدانِ صدمهزدگان برقرار کند! در حقیقت اینها چکیدۀ حرف و عملِ «ایرج مصداقی» است و بدون کمترین شک و شبههای برای رسیدن به مقصد، هیچگونه معذوریت و مرزی در لاپوشانی حقایق و ارتباط اش با مخالفین مردم قائل نیست. از یکطرف مفتخر است “مصاحبه“گر «پرویز معتمد»، از مسئولان و از شکنجهگران ساواک و کُشتار زندانیان کمونیست و مبارزِ دُوران نظام شاهنشاهی، و نیز از جمله سازماندهندگان حمله به خانۀ تیمی “حمید اشرف” و دیگر یارانش در سال 55 بُوده است؛ و از طرفدیگر، در یکروز با «رضا پهلوی» بدنیا آمده و از زمره تعقیب کنندگان اخبارِ مربوط به وی میباشد!
بدینترتیب جهتِ چراغقوه و تصمیمِ سیاسیِ «ایرج مصداقی» معلوم و نیز تداوم همان رفتار و کردار دهۀ 60 [به گونۀ دیگری] است. ماهیتاً تفاوتی با هیچیک از عناصرِ وابسته به طبقۀ بالائیها ندارد. بههمان دلیل که «رضا پهلوی» علیرغم پُز انساندوستی و مردمپرستیاش، پشت به طبقۀ سرمایهداری نکرده است. همۀ آنها در یکصف و در یک جبهه قرار دارند و جانب مردم نیستند. پروندۀشان قطور و بیهوده درپی وصل امثالی همچون «رضا پهلوی» و آنهم بهعنوان عنصر “محبوب” در میان مردم است. «ایرج مصداقی» بیشرمانه و درچهارچوب تبلیغاتِ دمودستگاههای امپریالیستی دارد حقایق را کتمان و با طرحِ یکی دو شعار حمایتی از «رضا شاه» و آنهم از جامعۀ بزرگِ اعتراضیِ ایران، ذهنها را مغشوش و به “ظرفیت” و به “مقبولیت” «رضا پهلوی» میافزاید. ختم موضوع اینکه هر دو، همسو و همجنس هستند و هر یک از آنها و بنابه جایگاه و قدوقوارۀ سیاسیشان، مجبور به پاسُخگوییِ کردههای خویش به هزاران خانوادۀ زندانیِ سیاسیِ صدمهدیده و اعدام شده، جنایتکاریها و غارتگریهای اموال عمومی مملکتاند.
18 ژوئن 2022
28 خرداد 1401