کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

اقلیتی که سودایِ تحمیل نظرات خود به اکثریت را دارد

photo 2020 09 30 11 36 37 320x320 1 4 6 4

شورش کریمی

بحران درون حزب کمونیست ایران بار دیگر نشان داده است که فرهنگ حاکم بر فرد، جامعه و حتی بعضا احزاب سیاسی تا چه اندازه متاثر از فرهنگ طبقه حاکم است. آخرین نامه ای که اخیرا «کمیته اجرائی» حزب کمونیست ایران به نمایندگی از کمیته های کشوری در رابطه با کنفرانس خارج کشور حزب منتشر کرده است به دلیل جعلی بودن اطلاعات مندرج در آن و به دلیل جوهر غیردموکراتیک آن،  نمونه ای از عملکرد همین فرهنگ است. اینکه اطلاعات آن غیرواقعی است را کمتر کسی است که نداند. غیر دموکراتیک است زیرا می خواهد بر طبق رویه ای تا کنونی این کمیته، تحلیل و نظر خود را در مورد بحران درونی حزب به اقدامات تشکیلاتی در باره کنگره و کنفرانس  تسری دهد.

ظاهرا طرفِ بحث ما در حزبِ کمونیست ایران تصور می کند اگر یک عبارت را پی درپی تکرار کند به واقعیت تبدیل می شود. این ها فرد، جامعه و حزب سیاسی را سیاه و سفید می بینند. یا دوست هستند یا دشمن. امکان دیگری از جمله نگرش متفاوت نمی تواند وجود داشته باشد یا اگر وجود داشته باشد، ناشی از نفوذِ ایدولوژی طبقه سرمایه داری است. این کوته بینی سیاسی خود را هم با درکی سطحی از ساختار جامعه توجیه می کنند مانندِ این استدلال: ” از آنجایی که جامعه به طبقات متضادِ کارگر و بورژوا تقسیم می شود، نظرات سیاسی متفاوت در حزب سیاسی نیز از این تقسیم طبقاتی ناشی می شود”. اما در دنیایی واقعی و زمینی نظرات سیاسی و طرفداری از این و یا آن ایده سیاسی تنها با طبقات توضیخ داده نمی شود. اگر اکثریت طبقه کارگر به ماهیت و چیستی طبقاتی خود آگاه بود دیگر مبارزه ما معنایی نداشت. بخش اصلی مبارزه ما بحث و قانع کردن کسانی ست که از ماهیت طبقاتی خود بیگانه هستند و به دلیل صرف این بیگانگی نمی شود آنها را در جبهه سیاه قرار داد. بلکه می بایست هم ساختار جامعه را شناخت و هم با دیدی انتقادی به فعالیت ها و تصورات خود نگریست، که جریان چپ را بعضا از رسالت خود ناتوان کرده است.

در نامه مذکور نوشته شده است: ” اگرچه این شکاف و اختلافات خاستگاه سیاسی و طبقاتیِ روشنی دارد و ریشه در دیدگاه و راهبرد سیاسیِ متفاوت در قبال پیش برد مبارزات اجتماعی و سیاسی طبقه کارگر و مردم تهی دست دارند، اما سبک کار و روش های به شدت ناسالم آستانه این بحران را تعمیق و گسترش بخشیده و تشکیلات ما را با بن بست جدی و فرسایشی مواجه ساخته است”.” تنها با اتخاذِ سازوکارهای نوین و متناسب با شرایط کنونی و واقعی تشکیلات قادر خواهیم بود این وضعیت را سروسامان دهیم و زمینه همگرایی و کار مشترک را فراهم آوریم”.

بیایم از طریق این چند جمله که کمیته اجرایی حزب ظاهرا از تکرار آن خسته نمی شود، فرهنگی که تحت نام چپ و کمونیسم خود را معرفی اما به شدت متاثر از فرهنگ حاکم است، بررسی کنیم.

  • چگونه ممکن است که گرایشاتِ متفاوت سیاسی درون حزب کمونیست ایران که متاثر از منافع طبقات متفاوت است، درون یک تشکیلات با هم فعالیت کنند. این اولین تناقض در گفتار و کردار این طیف است. گقته اول شما که اختلافات درون حزب خاستگاه سیاسی و طبقاتی دارد با گفته دوم شما که اتخاذِ سازوکارهای نوین و متناسب با شرایط کنونی است، تناقض دارد. چگونه ممکن است که تببین شما از اختلافات، خاستگاه سیاسی و طبقاتی باشد و در عین حال “زمینه همگرایی و کار مشترک را فراهم آورد”!
  • این فرهنگ که در بحث و جدل، اختلافات و کشمکش ها به کار برده می شود ناشی از فرهنگی ست که ریشه در جوامعی دارد که ما در آن زندگی می کنیم. جایی که انتقاد، دگراندیشی و اختلاف به چشم تهدیدی علیه موجودیت خود، افکار کلیشه ای و مقدسات ما پنداشته می شود. در این فرهنگ هدف از دیالوگ و بحث و اختلافات، نه استدلال، بحث نظری و یادگیری، بلکه تحمیل نظرات خود و اگر تحمیل امکان نداشته باشد، طبقه بندی کردن به عنوان دشمن و تلاش برای زدودن خود از هر آن چیزی ست که باعث می شود که انسان در باورهای خود تعمیق کند.
  • تحمیل نظرات: هیچ اشکالی ندارد که تبیین این رفقا از اختلافات درون تشکیلات به چه شکلی باشد. یعنی اساسا این بخشی از آزادی بیان و ابراز عقیده است. اما زمانی به بحران تبدیل می شود که افرادی سعی داشته باشند با هر اهرم فشاری که در دست داشته باشند، نظرات و تبیین خود را به طرف دیگر بحث تحمیل کنند. در مورد مشخص ما یعنی در تبیین کمیته اجرایی برای برون رفت حزب کمونیست ایران از بحران تحمیل کردنِ نظرات و تصورات خود به کلِ حزب است. به عبارت دیگر یعنی طرف مقابل بپذیرد که راست، ناسیونالیست و در جبهه طبقه سرمایه داری است. و اگر این تصور را نپذیرند، حزب را در آستانه انشعاب قرار داده اند. این فرهنگ حتی آزادی انتخاب را نیز بر نمی تابد و خلاصه ای است که از این فرهنگ حاکم که: ” چون ما چنین فکر می کنیم و فقط ما قادر به فکر کردن هستیم، پس شما چاره ای ندارید جزء پذیرفتن تصورات ما”. آنها ” خیر مطلق” هستند و دیگران ” شر مطلق” و امکان دیگری از جمله کنش متقابل و احترام به استدلال ها و به قناعت رساندن اعضا جایی ندارد. این عامل تحمیلی به خوبی بیانگر اختلافاتِ درون حزب کمونیست است. جایی که یک اقلیت سعی می کنند نظرات خود را تحمیل کنند و اکثریتی که حاضر به قبول این اجبار نیست.
  • عدم قبولِ اساسنامه، مراجع تشکیلاتی و نظرات اکثریت اعضا: در اساسنامه حزب کمونیست ایران علی رغم انشعابات فراوان و تجربه غنی در این زمینه، در هیچ جایی نوشته نشده است که اگر جمعی خواب نما شدند و جمعی دیگر را بر اساس تصورات خود راست، ناسیونالیست و یا در جبهه سرمایه داری در نظر گرفتند، حق دارند که تشکیلات را در بین خود تقسیم کنند یا بر اساس منافع خود حق سهم خواهی داشته باشند. مرجع برای طرح نظرات و مقبولیت بخشیدن به نظرات متفاوت، مراجع تشکیلاتی از جمله کنگره و کنفرانس های تشکیلاتی است. اما این رفقا خواسته های مغایر اصول اساسنامه ای و اصول یک جریان مترقی و پیشرو را مطرح می کنند. در بالا کوتاه به بخشی از آن اشاره کردم که عبارت بود از اینکه چون ما فکر می کنیم شما راست هستید پس باید بپذیرید و حوزه های حزبی را بر این اساس برای نمایندگی کنفرانس و کنگره تقسیم بندی کنید. تصوری که حتی در خواب هم نمی توانند صورت مادی شده آن را ببینند. اما در اساسنامه ما حق فراکسیون وجود دارد. یعنی این رفقا می توانند فراکسیونی را تشکیل بدهند و به اندازه وزن خود، از طریق مکانیزم کنگره، در تشکیلات سهم داشته باشند.
  • عمل غیر دمکراتیک: لازم میدانم در خصوص شیوه کار این رفقا نیز توضیحاتی داده باشم. ترکیب اعضایی که در کنگره ها و کنفرانس های قبلی به این رفقا برای پست های تشکیلاتی رای داده بود، 99 درصد همین ترکیبی است که امروز به آنها رای نخواهد داد و این نگرانی این رفقا از برگزاری و شرکت در مجامع تشکیلاتی است. آنها فکر می کنند اعضای حزب ، انسان های بی خرد و منطقی هستند که ذهنیت و انتخاب آنها به آسانی توسط دیگران مهندسی می شود و چون خود را در پوزیسیونِ مرجع قرار می دهند، نمی توانند تصور کنند که شاید اشتباهاتی انجام داده اند که اکنون اکثریت 99 درصدی که به آنها رای داده بود، دیگر آنها را مناسب جایگاه رهبری حزب نمی داند. بنابراین برای خلاصی از تفکر نقادانه و پیشرو به فرهنگ حاکم بر جامعه پناه می برند، آن هم چیزی نیست جزء خود را در مقام شورای نگهبان اصول کمونیسم قرار دادن و همه اکثریت قبلا خودی را غیر خودی و دشمن فرض کردن است. در تشکیلات های مترقی رهبری مادام العمر نیست و می بایست برای نشان دادن توانایی و صلاحیت های خود مبارزه کرد. در آلمان کشوری که حوزه تشکیلاتی من است، کمیته قبلی هدایت کننده آن نیز جزوه امضا کنندگان بیانیه مذکور بر علیه برگزاری کنفرانس است. جالب است بدانید که به نسبت انتخابات قبلی که همه طرف ها در آن شرکت کرده بودند، فقط 4 نفر کمتر شرکت کرده بود. اما چون کمیته ای که چهارسال پیش انتخاب شده بود، اکثریت اش در دست این طیف خود برترپنداشته قرار داشت، بیانیه ای بدون مشورت با اعضا، بدون اطلاع اعضا و حتی بدون مشارکت دیگر اعضای کمیته مذکور صادر کرده است. کمیته ای که می بایست هر ساله کنفرانس برگزار کند و اعضای آن بر اساس حق انتخاب و براساس کار و فعالیت دوره قبل انتخاب شوند، سه سال است که به دلیل ترس از رای نیاوردن برگزار نشده است.

کلام پایانی: نه تنها حزب کمونیست ایران بلکه جریان چپ و پیشرو درون جامعه می بایست زمینه ها، روش ها و عملکرد تفکر نقادانه را بیاموزد، به بازبینی اصول و مبانی فکری خود بپردازد و از نقد خود وحشتی نداشته باشد. جایگاه واقعی خود را در مبارزات کنونی به صورت واقع بینانه بررسی کند و در طی این پروسه راه کار برون رفت از بحران های درونی و بیرونی خود را مطرح کند. راه کارها ایده های ابدی نیستند که بحث در مورد آنها ممنوع باشد. جامعه، حزب و افراد را به سیاه یا سفید تقسیم نکنیم و امکان تغییر در باورهای به زعم ما “بد” را از طریق بحث و دیالوگ و کنش چاره جویی کنیم. در بحث های سیاسی از تحمیل نظرات خود دست برداریم و سعی کنیم در پروسه “خوب” بودن آنها را به اثبات برسانیم. تاریخ جنبش چپ و کمونیستی نشان داده است که با فرمان های از بالا و توسط اقلیتی که حتی امکان دارد ایده های خوبی نیز داشته باشند، اما در میان اکثریت جامعه مقبولیت نیافته است، نمی شود جامعه را اداره کرد. مبارزه ما برای مقبولیت بخشیدن به ایده های واقعی و عینی ماست، اما این ایده ها اتوماتیک به ما حق “مرجعیت” نمی دهد. زمانی می توان از حزبِ کمونیست توده ای سخن گفت که از تقابل ایده ها وحشتی نباشد، اعضا آزادانه بدون ترس از مهر راست و بورژوازی خوردن ایده ها و نظرات خود را مطرح کنند، جواب بگیرند و تشکیلات رشد کند. توده ها آرزوهای خود را در آن بیابند، نمادی زنده از اهداف و آرزوهای حزب و تشکیلات باشد. از در اقلیت قرار گرفتن نهراسید و با قبول شرایط، برای به دست آوردن نظر دیگران و از اقلیت به اکثریت تبدیل شدن کوشید. مسلم است که برای کسب رهبری در حزبی توده ایی می بایست سخت کار کرد. سختی ها نمی بایست ما را به سویی انتخاب راحت و پراکندگی سوق دهد. این واقعیات مستلزم کسب نوع دیگری از فرهنگ چپ و کمونیستی است، زیرا که در این شرایطی که ارتجاع و جنایت علیه بشریت در اکثر نقاط جهان در تاخت و تاز است، در شرایطی که حکومت های ارتجاعی، اسلامی و فاشیست به صورت آشکار و روزانه در تدارک توطئه های جنایتکارانه تازه علیه اکثریت مردم تحت ستم منطقه است، کمونیست ها، سوسیالیست ها و انسان های پیشرو و مترقی می بایست نقطه اتکا و امید برای جمع آوری و انسجام هر ذره نیروییِ آزادی خواهی و عدالت خواهی در جامعه باشند. این قابلیت های اتکا و امید را می بایست در رفتار، گفتار و روش بازتاب دهند و نمادی از وفاداری، احساس مسولیت، تواضع و انسانیت باشند. دار و دسته بازی و جناح بندی بر اساس کلیشه های ذهنی افرادی که  فرسخ ها از طبقه  کارگرو منافع این طبقه فاصله دارند، در تضاد با منافع کارگران و مردم ستمدیده منطقه است. با زور و اجبار نمی توان ایده های خود را به اکثریت تحمیل کرد، بلکه با شناخت واقع بینانه، از خودگذشتگی و تحمل می توان حتی اگر در اقلیت بود به اکثریت تبدیل شد.