ایران، یک سال بر متن انقلاب «زن، زندگی، آزادی»
جمع بندی سالانه
اول ـ ایران امروز، یک سال و شش ماه را بر متن انقلاب ژینا سپری کرده است. انقلابی که در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ جرقه آن زده شد و شش ماه تمام تداوم خروشان ا ش ادامه یافت. اگر آن زمان این انقلاب را زنان و جوانان در خیابان ها به پیش می بردند، در این یک سال اخیر، زیر سرکوب خشن حکومت اسلامی، انقلاب شکوهمند «زن، زندگی، آزادی» قوام یافته و مدام عمیق تر شده است.
ـ مقاومت زنان و جوانان برای کسب حق پوشش اختیاری با قدرت ، در اشکال گوناگون ادامه یافته است. این مقاومت اجتماعی درخشان، علیرغم قوانین ضدبشری و اجرای بدون تصویب لایحه ضد زن “حجاب و عفاف” و علیرغم جریمه های سنگین، و خواباندن اتوموبیل ها، و بستن تفریحگاه ها یا رستوان ها، به شکلی چشمگیر چهره شهرهای ایران را دگرگون و انسانی تر کرده است. برای مثال واکنش جامعه به مقاومت درخشان زن جسور قمی در برابر آخوندک خشک مغز، ابعادی جهانی به خود گرفته و در شبکه های اجتماعی، رسانه های همگانی، روزنامه های داخل کشور و حتی در میان روحانیان و دین باوران، بحث های بسیار گسترده ای را دامن زده است. می توان با جرئت گفت که روحانیت شیعه و حکومت اسلامی، بازی را به زنان شجاع ایران باخته است. زن امروز ایران، پرچم مبارزه علیه مردسالاری و حاکمان دینی مدافع آن، نبرد برای برابر حقوقی زنان و مردان و در یک کلام پیکار برای آزادی را با افتخار بر دوش گرفته است. ایران مشغول به پیش بردن اولین انقلاب زنانه جهان است.
ـ در کنار جنبش آزادیخواهانه و نافرمانی مدنی حق پوشش اختیاری و آزادی بیان و اندیشه ، جنبش مطالباتی مزد و حقوق بگیران نیز در این یک سال گام های بزرگی به پیش برداشته است. جنبش مطالباتی بازنشستگان سربازایستادن نداشته است. یک شنبه ها، دوشنبه ها، سه شنبه ها و چهارشنبه های هر هفته شاهد گردهم آئی ها و تظاهرات و شعاردادن های بخش های گوناگون بازنشستگان بوده ایم. بازنشستگان کشوری، تامین اجتماعی، مخابرات، فولاد و دیگر بخش ها مدام به خیابان ها آمده اند و خواست های خود را فریاد زده اند. جرقه های همگرائی های زیبا در میان بازنشستگان نوید حرکت های متحد، همگرا و هماهنگ بازنشستگان بخش های گوناکون را میدهد. اعتراضات و گردهم آئی های مبارزات کارگران بخش های گوناگون تولیدی همچون فولاد، نفت، پتروشیمی، معادن، کاشی سازی ها، علیه دستمزدهای پائین، علیه حقوق های معوقه، علیه شرکت های پیمانکاری، علیه قراردادهای موقت و سفید امضاء ادامه یافته است. در کنار مبارزات کارگران بخش های تولیدی، شاهد مبارزات کارگران بخش های خدماتی نیز بوده ایم. اعتراضات و گردهم آئی های پرستاران، مقاومت درخشان معلمان، مبارزات ، پاکبانان صنعت حمل و نقل، فاضلاب شهری و کارکنان بانک ها نیز در تمامی سال ادامه داشته و روز به روز گسترش می یابد. جنبش معلمان علیرغم سرکوب های خشن و بیرحمانه رژیم برای پاکسازی و اخراج معلمان صدیق و آگاه، مقاومت درخشانی از خود نشان داده است.
ـ جنبش مدافع محیط زیست ، از دیگر عرصه هایی است که جنبش انقلابی ایران در یک سال گذشته تجربه کرده است. مبارزات درخشان مردم اراک و قزوین یا کشاورزان اصفهان و مردم ارومیه برای حفظ محیط زیست، برای هوای پاک و برای احیای دریاچه ها و تالاب ها و رودخانه ها، اقدامات وسیع اجتماعی در کردستان از خاموش کردن آتش های که حکومت اسلامی به بهانه ” حفظ امنیت” به جان جنگل های بلوط آن منطقه می اندازد تا اقدامات گسترده در سنندج، مریوان و بانه برای جشن های بزرگ کاشتن نهال و پاکسازی محیط زیست تا ساختن دهها نهاد پیشرو محیط زیستی، نشانه بیداری عمومی مردم کردستان و ایران برای دفاع از زیست بوم است. حالا دیگر برای همگان روشن شده که حاکمیت تاریک اندیش اسلامی در کنار سودپرستی مهارناپذیر سرمایه، دشمن محیط زیست در ایران است. وقتی دفاع از محیط زیست و دفاع از حقوق حیوانات وارد وجدان عمومی مردمان یک کشور می شود، می توان از ارتقای عمومی شعور اجتماعی در سطحی بالا سخن گفت.
ـ جنبش دادخواهی یکی دیگر از جنبش های آزادیخواهانه است. حالا می توان از جنبش توده ای و گسترده دادخواهی سخن گفت. جنبشی که مادران و خانواده ها و عزیزان جانباختگان دهه اول انقلاب، حمله وحشیانه و قتل عام در کردستان و ترکمن صحرا، قتل عام شصت و هفت، قربانیان قتل های زنجیره ای، ترورها و کشتارهای ۸۸ ، ۹۶،۹۸، ۱۴۰۱، ۱۴۰۲ را به تدریج متحد کرده است. این مبارزات با اعتراضات خانواده های زندانیان سیاسی و اعتراضات خانواده های اعدامی قربانیان آسیب های اجتماعی در هم گره خورده و یک جنبش عمومی اعتراضی برای دفاع از حق حیات انسان و برای دفاع از آزادی های بی حصر و استثنا دامن زده است. جنبش “نه به اعدام” و “لغو مجازات اعدام” حالا دیگر به یک جنبش عمومی تبدیل شده است. مردم ایران به تدریج به این نتیجه می رسند که سیاست قصاص و انتقام، سیاستی متعلق به جوامع عقب مانده و اندیشه های قرون وسطایی است. این اگاهی عمومی دستاورد بزرگی است که باید آن را پاس داشت و گسترش داد. در این میان گزارش “کمیته حقیقتیاب” سازمان ملل که تائید کرده است جمهوری اسلامی در جریان سرکوب اعتراضات سال گذشته با «موارد جدی نقض حقوق بشر» مرتکب «جنایات علیه بشریت» شده است، به جنبش دادخواهی توان و قدرت بالائی خواهد داد. این کمیته، که “شورای حقوق بشر” سازمان ملل آن را تعیین کرده، معتقد است حکومت ایران از جمله با «خشونت و تعقیب و آزار جنسی و جنسیتی» دست به جنایت علیه بشریت زده است. چنین گزارشی را می توان یک پیروزی بزرگ برای جنبش دادخواهی ایرانیان دانست.
ـ پیشتازی جنبش انقلابی مردم کردستان در اعتراضات ضد رژیمی و ازادیخواهانه و مقاومت درخشان مردم بلوچ با الهام از شعارهای اساسی جنبش «زن، زندگی، آزادی»، همبستگی ملی مردم ایران را به سطح بسیار بالائی ارتقاء داده است. برگزاری مراسم های باشکوه به پیشواز نوروز رفتن در شهرها و روستاهای کردستان بی نظیر و نوید بخش است. مراسم های که در آن دهها هزار نفر زن و مرد، پیر و جوان به رقص، شادی، خواندن سرودهای انقلابی و سر دادن شعارهای زن، زندگی ،آزادی ،می پردازند. پخش گل های سرخ و به دست گرفتن پرچم ها و پلاکاردها و لباس های سرخ به سمبل مبارزه و مقاومت جمعی تبدیل شده است.
حالا دیگر کمتر کسی مبارزه برای حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران را با مُهر تجزیه طلبی تخطئه می کند. پذیرش وجودِ ستم ملی در هر دو حکومت دیکتاتوری پهلوی و اسلامی و مبارزه و تلاش عمومی برای برابری حقوقی، سیاسی، فرهنگی و جبران عقب ماندگی اقتصادی این ملت ها و یا مناطق، تمایل عمومی به اتحاد داوطلبانه میان ملیت ها را تقویت کرده و خواهد کرد. بسیاری از نیروهای ارتجاعی، مذهبی، فرقه گرا و راستِ ناسیونالیست را که برای منافع فرقه ای خود ابزار دست قدرت های خارجی نیز می شوند ، به انزوا کشانده است. این همبستگی درخشان میان ملت های رنگین کمان ایران را می توان در جمع آوری کمک های مردمی برای سیل زدگان جنوب بلوچستان به خوبی مشاهده کرد. به دیگر سخن تقسیم قدرت سیاسی و تمرکززدائی از سیستم متمرکز و دیکتاتورمنشانه، در کنار به رسمیت شناختن تفاوت های زبانی، فرهنگی، مذهبی، و تاکید بر عدم تمرکز سرزمینی در مناطق مختلف کشور و تضمین حقوق آن ها در نظام سیاسی کشورو جبران رنج ها و تبعیض های که در طول نزدیک به یک قرن گذشته در حق این مناطق اعمال شده ، می تواند برمناسبات میان ملیت های سراسر کشور و شکل دهی به اتحاد داوطلبانه و برابر حقوقی آنها تاثیر بسزائی بگذارد.
دوم ـ در کنار پیشروی های درخشان پیکار برای آزادی و پیکار برای نان، که در طول سال گذشته در سراسر ایران جریان داشته است، اقدام توده ای و نافرمانی توده ای تحت عنوان «جنبش تحریم انتخابات» سرفصل دیگری از رویاروئی مردم ایران با این نظام جهنمی را به نمایش گذاشت. علیرغم تمامی تبلیغات رژیم اسلامی، علیرغم تمامی دروغ پردازی های رسانه های همگانی تاریک اندیشان حکومتی، «جنبش تحریم انتخابات» ابعاد توده ای بیسابقه ای پیدا کرد. به جز چند صد هزار نفر از نیروهای ایدئولوژیک و صاحب منفعت و سازمانیافته رژیم، دیگر هیچکس به کاندیدهای گزین شده حکومتی که از صافی شورای نگهبان و نظارت استصوابی گذشته بودند، رای نداد. حال به جرآت می توان گفت حکومت اسلامی تنها نماینده ۵ تا ۷ درصد و در خوشبینانه ترین حالت ۱۰ درصد مردم ایران است. یعنی یک اقلیت محض تاریک اندیش و بنیادگرا اما صدقه گیر و صاحب امتیاز که بر اکثریت عظیمی با زور سرنیزه حکومت می کند. این تحریم گسترده و چشمگیر نشان داد که بخش گسترده ای از دین باوران یا حتی طرفداران جناح های درون حکومتی نیز به بی آینده بودن این حکومت سرکوبگر واقف شده اند. گستردگی آرای باطله در شهرهای مختلف هم نشان داد که بخش های بزرگی از عوامل حکومتی و یا کسانی که باید شناسنامه های مهر دار داشته باشد، نیز به آینده این رژیم امیدی ندارند و آن را حکومتی غیرقابل دفاع می دانند. جنبش توده ای و درخشان «زن، زندگی، آزادی» با مقاومت مدنی مداوم و ستودنی خود همچون نم نم های ریز باران های بهاری، تمامی ستون های حکومت اسلامی را خیسانده و پوسانده است و زمینه فروریزی آن را فراهم آورده است.
سوم ـ بحران حکومت اسلامی روز به روز گسترده تر می شود. واقعیت این است که حاکمیت برای مقابله با این جنبش توده ای که اولین موج آن از دی ماه ۹۶ آغاز شد، سیاست روشنی در پیش گرفته که عبارت است از یک دست سازی حاکمیت و سرکوب تمام عیار جنبش مردمی. رهبر رژیم اسلامی با نگاهی به تجارب شوروی، که به اعتراف خودش حوادث و تحولات فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به صورتی روزانه یادداشت برداری می کرد، با درس آموزی از سیاست ها و تاکتیک های محمد رضا پهلوی در آخرین سال های حکومتش، با استفاده از رهنمودهای سرشکنجه گرانی همچون پرویز ثابتی، به این نتیجه رسیده که هر گام عقب نشینی در برابر جنبش مردمی می تواند خطرناک باشد. از این رو خالص سازی درونی و سرکوب جنبش مردمی از محورهای اساسی سیاست حکومت اسلامی برای مقابله با جنبش گسترده و همگانی کنونی است. پیشبرد سیاست خالص سازی به گونه ای پیش رفته که بخش اعظم جناح های مدافع جمهوری اسلامی را به بیرون پرتاب کرده است. حذف گسترده کاندیداهای جناح های اصلاح طلب، اعتدالیون و حتی جریان راست سنتی و اصولگرایان میانه رو، ابعاد این خالص سازی را نشان می دهد. با این حال انتخابات اخیر نشان داد که بحران اکنون به درون هسته سفت قدرت رسیده است. رودست خوردن نواصولگرایان محبوب بیت رهبری، تحت ریاست حداد عادل ، از پایدارچی ها و شورشیان مصباحی که آرای سازمانیافته ای در اختیار دارند، از نشانه های این بحران است. هم زمان اصولگریان سنتی و جمعیت موتلفه و نیروهای حجتیه، در این میان به این سو و آن سو کشیده می شوند. باید توجه داشت که این گرایشات سازمانیافته درون هسته سفت قدرت، نه تنها از امکانات و ثروت فراوانی برخوردارند، بلکه هر کدام در میان نیروهای سپاه و ارتش نیز همکیشانی دارند. حالا جنگ میان گرگ ها شکل به شدت خطرناکی به خود گرفته است. جنگ بر سر ریاست مجلس و کاندیداتوری برای ریاست جمهوری ۱۴۰۴ در کنار آماده شدن برای جانشینی رهبر رژیم ابعاد تازه ای به خود گرفته است. روشن است که اکنون سکان قدرت در دستان ولی فقیه است و تصمیات او می تواند سمت و سوی تحولات را به شدت تغییر دهد. اما درست زمانی که او سر بر زمین بگذارد و دیگر توان دخالت نداشته باشد، جنگ گرگ ها ابعاد وحشیانه تری به خود خواهد گرفت. با این حال در این جنگ قدرت، هنوز روشن نیست که طرح های هسته سفت قدرت برای خروج از بحران عمومی سیاسی کنونی چیست و با کدام اقدامات می تواند خود را از سراشیب سقوط نجات دهد.
چهارم ـ حکومت اسلامی با برجسته تر شدن ابعاد نارضایتی توده ای ، سیاست های خود برای مهار جنبش را در سه محور به پیش می برد. محور اول، تلاش برای متحد نگهداشتن نیروهای درون هسته سفت و خالص سازی شده، محور دوم، پیشبرد سیاست سرکوب خشن و همه جانبه و فاشیستی در همه عرصه های زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم برای جلوگیری از پیشروی جنبش مردمی و محور سوم، کرنش در سیاست خارجی برای کاهش فشار خارجی. محورهای اول و دوم به قدر کافی روشن است و در بالا نیز به جنبه هایی از آن اشاره شده است. کرنش در سیاست خارجی را می توان در عرصه های گوناگون مورد بررسی قرار داد. در ادامه عادی سازی روابط با عربستان، مصر و شیخ نشین های عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس، سیاست “صبر استراتژیک” در جنگ غزه و جنوب لنبان بیان بارز سیاست کرنش و عقب نشینی در سیاست خارجی است. با تحولات پس از هفت اکتبر و جنایات ضدبشری ارتش اسرائیل در نابود سازی غزه و کشتار بیرحمانه مردم بیدفاع آن دیار، سیاست دفاع از ” آزادی قدس شریف” و “نابودی اسرائیل” به یک باره به فراموشی سپرده شده است. سیاستی که سرخوردگی های زیادی در میان هواداران رژیم در داخل و خارج از کشور ایجاد کرده است. حکومت اسلامی حتی مجبور شده تا گروه های نیابتی خود در عراق را نیز کنترل و مهار کند تا خشم آمریکا و واکنش های نظامی این کشور را برنیانگیزاند. دیدار مخفی نمایندگان آمریکا و ایران که روزنامه نیویورک تایمز آن را فاش کرد نیز تلاشی در همین زمینه است. حکومت اسلامی در قبال مهار حوثی های یمن امکانِ دست رسی به منابع بلوکه شده توسط آمریکا را به دست خواهد آورد. موضع ضعیف حکومت اسلامی در برابر چین و روسیه که با کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس هم صدا شده و خواهان بررسی وضعیت حقوقی جزایر سه گانه ایرانی شده اند، را نیز باید در همین راستا مورد ارزیابی قرار داد.. مقایسه سطح مناسبات سیاسی و مبادلات اقتصادی چین و روسیه با عربستان و کشورهای جنوبی خلیج فارس، با سطح مبادلات و مناسبات با جمهوری اسلامی نشان از موضع به شدت ضعیف و تحقیرآمیز جمهوری اسلامی دارد. سیاست کرنش در سیاست خارجی از یک سو و رسوائی معیارهای دوگانه کشورهای غربی در زمینه “حقوق بشر” ، پس از حمایت همه جانبه شان از جنایات ضد انسانی اسرائیل در غزه، فشار خارجی بر رژیم را تا حدودی کاهش داده است. این امر دست حاکمیت را برای سرکوب خشن تر در داخل بازتر خواهد کرد. در این میان آن بخش از ایرانیانی که به معجزات “حقوق بشر” گزینشی و دورویانۀ کشورهای سلطه جو آویزان شده اند و امید دارند کشورهایی که چشم های خود را بر جنایات ارتش اسرائیل بسته اند، مدافع حقوق مردم ایران باشند، باید بروند شرم کنند. مردم ایران ، انقلاب شکوهمند خود را با قدرت و با تکیه بر استقلال خود و با همبستگی بین المللی نیروهای چپ، کمونیست، سوسیالیست، آزادی خواه و مترقی به پیش می برند و اجازه دخالت هیچ قدرت خارجی در تحولات درونی ایران را نخواهند داد..
پنجم – حکومت اسلامی یک دست شده، متشکل از نیروهایی است که نهادهای عظیم اقتصادی را در چنگال خود دارند و همچنین ارگان های نظامی و امنیتی و نیروهای آتش به اختیار را هدایت می کنند و به لحاظ ایدئولوژیک نیروهایی تاریک اندیش، واپسگرا و قرون وسطایی هستند. چنین نیروهایی همچون جانور درنده خوئی در برابر مقاومت مدنی اکثریت عظیم مردم قرار گرفته اند ؛ هیولای چند سری که پس از ” جنبش تحریم انتخابات”، وحشت زده شده و تلاش می کند جنبش نافرمانی مدنی را به عقبنشینی وادارد. از این رو وارد دوره به شدت خطرناکتری شده ایم. ماشین سرکوب با قدرت جهنمی تری به میدان خواهد آمد. جنایات ارتش و نیروهای امنیتی رژیم نژادپرست اسرائیل الگوی تازه ای در اختیارش گذاشته و معیارهای دوگانه و دورویانۀ “حقوق بشر” قدرت های امپریالیستی نیر دیگر تاثیر چندانی بر آن نخواهد گذاشت. سئوال محوری این است که انقلاب مردمی برای در هم شکستن این هیولای وحشی بر کدام تاکتیک ها باید متمرکز شود؟. برای فلج کردن این ماشین جنگی بیرحم و این نیروی فاشیستی هراسان، تنها باید بر بسیج بیشترین نیروی مردمی تکیه کرد. گسترش دامنه اعتراضات مدنی و مطالباتی ، تاکید هر چه بیشتر بر نافرمانی های مدنی در همه عرصه ها، تلاش برای هماهنگی ها و همگرایی های بخش های گوناگون جنبش های مطالباتی و همسو کردن پيکار برای آزادی و پيکار برای نان، می تواند در میان نیروهای سرکوبگر شکاف ایجاد کند ، بحران درونی هسته سفت قدرت را تشدید کند و از این طریق به روند فروپاشی این حاکمیت نابهنگام کمک نماید. تنها از این طریق و در این روند می توان نهادها و ارگان ها و تشکل های توده ای و مردمی را سازمان داد و در صورت فروپاشی پایه های قدرت رژیم، مانع گسترش هرج و مرج و شرایط غیر قابل کنترل شد. تنها از این طریق است که می توان مانع دخالت های ویرانگر قدرت های سلطه جوی منطقه و جهان شد .
ششم – رویاروئی کنونی جنبش گسترده و مدنی مردم با فاشیسم دینی تاریک اندیش، خصلت فرسایشی به خود گرفته است. فرسایشی شدن این رویاروئی باعث شده تا از یک سو نیروهای پرمدعا و بی پایه که با کمک رسانه های قدرتمند جهانی خود را مطرح می کردند به تدریج به حاشیه پرتاب می شوند و بی وزنی سیاسی شان آشکارتر می شود. رسوایی سلطنت طلبان و بویژه پس از رونمایی از سرشکنجه گری همچون پرویز ثابتی، از نمونه های برجسته این روند است. از سوی دیگر نیروهای متن جامعه که خواست های روشنی دارند به تدریج خود را باز می یابند، همگرا می شوند، خود را سازمان می دهند و خواست های خود را فرموله می کنند. مبارزات مردم در سالی که گذشت نشان داد که خواست های مردم ، خواست هایی هستند که بعضی از نیروهای سیاسی و به ویژه اپوزیسیون راست، توان پاسخ گویی به آنها را نخواهند داشت. تاکید بر آزادی های های بی قید و شرط بیان و اندیشه، حق سازمانیابی و تشکل یابی، احترام به اعتقادات و باورهای شخصی افراد، مبارزه برای برابر حقوقی زنان و مردان در همه عرصه ها، مبارزه علیه تمامی تبعیض های تو در توی نهادینه شده در جامعه، بسیاری از نیروهای راست را وحشت زده کرده است. مدافعان مردسالاری در اشکال گوناگون، از قدرت، جسارت، بیباکی جنبش زنان ایران حیرت زده و وحشت زده شده اند. حنبش مطالباتی کارگران و تهیدستان، آنچنان گسترده و روشن است که بسیاری از نیروهای مدافع نظام سرمایه از برآورده کردن آنها عاجز خواهند بود. حتی تامین اجتماعی فراگیر و همگانی نیز برای بسیاری از این نیروها شعاری عملی نخواهد بود و به بهانه های گوناگون کنار گذاشته خواهد شد. تاکید بر حق تعیین سرنوشت ملیت های رنگین کمان ایران و تلاش در راستای اتحاد داوطلبانه آنها ، برای بسیاری از نیروهای راست و ناسیونالیست و گاه شبه فاشیست، خط قرمز شده است. واقعیت این است که پایگاه اجتماعی چپ در این رویاروئی فرسایشی به حرکت درآمده و مُهر خود را بر تحولات سیاسی و اجتماعی کشور می کوبد. در این میان تنها نیروی های چپ که به نقش تعیین کننده طبقه کارگر و زحمتکش، فرودستان، زنان و به حاشیه رانده شدگان اعماق جامعه اعتقاد دارند و خواست های آن ها را فرموله می کنند، می توانند نقش پررنگی در تحولات سرنوشت ساز داشته باشند. حالا زمان آن فرارسیده که نیروهای مدافع آزادی های همه جانبه ، دمکراسی پیگیر و جامع و سوسیالیسم مارکسی، استراتژی و برنامه خود را برای شرایط فروپاشی این هیولا ارائه دهند و خود را برای فردای در هم شکسته شدن این هیولا آماده سازند تا بتوانند به عنوان نیروهایی تاثیرگذار وارد میدان شوند. بدون چنین نیروهایی که منافع اعماق جامعه را نمایندگی می کنند، نیروهای سازمانیافته مدافع نظم سرمایه دارانه دست بالا را در تحولات خواهند داشت و به بهانه بازسازی ویرانگری های اقتصادی فاشیسم مذهبی، تعرض مردم به سرمایه را در هم خواهند شکست و الگوهای نرمال سرکوب و کنترل را برای به خانه فرستادن مردم در پیش خواهند گرفت. این فرصت تاریخی برای شکل دهی به یک آلترناتیو آزایخواهانه، دمکراتیک و وفادار به قدرت اکثریت عظیم مردم را نباید از دست داد.
در هرکجا که هستید، در کارخانه، در مدرسه، در دانشگاه، در محله، در شهرها و یا روستاها با هر تعداد که امکان پذیر است، به سازمان های موجود بپیوندید و یا سازمان های پیشرو خود را در زمینه های کارگری، فرهنگی، ورزشی، زنان، دانشجویان، دانش آموزان، دگرجنس گرایان، روشنفکران، مدافعان محیط زیست، معلمان، رانندگان، پرستاران، وکلا، بازنشستگان، مال باختگان و بیکاران به وجود بیاورید و برای تبدیل آن به تشکلی اجتماعی و ارتباط با دیگر تشکل های موجود تلاش و مبارزه کنید. به امید اینکه سال آینده، سال تغییر و عبور انقلابی از حکومت اسلامی ایران و رسیدن به جامعه ای آزاد و برابر باشد.
فرارسیدن بهار و نوروز باستانی را به همه آنهایی که این جشن بزرگ را، در ایران، منطقه و جهان پاس می دارند، تبریک می گوئیم . با آرزوی آن که بهاران خجسته که نقطه پایانی بر زمستان سرد و طولانی می گذارد، به بهاران آزادی، دمکراسی و زندگی شایسته انسانی برای مردم شریف و شجاع ایران بدل گردد. مبارزات شجاعانه به پیشتازی زنان دلاور و با همراهی همه مزد و حقوق بگیران و گروهای اکثریت عظیم مردم ایران در سال گذشته، نوید آن را می دهد که در سال جدید، این مبارزات، گسترده تر، سازمانیافته تر، همگراتر و نقشه مند تر شود. با آرزوی آن که این مبارزات خستگی ناپذیر،گامی بلند در پرتاب کردن زمستان سرد و تاریک و غیرقابل تحمل حاکمیت فاشیسم مذهبی به گورستان تاریخ بوده و بهار زندگی را با شکوه تمام برای مردمان این سرزمین به ارمغان بیاورد تا مقدمه ای باشد برای همگرائی هایی بیشتر و انسانی تر در منطقه درد کشیده ما. بهاران خجسته باد. نوروزتان پیروزباد!
حزب کمونیست ایران
سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی وسوسیالیسم
شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲
۱۶ مارس ۲۰۲۳