امسال در شرایطی به روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نزدیک می شویم که رژیم جمهوری اسلامی بیش از چهار دهه است با تکیه بر قوانین دین اسلام آپارتاید جنسیتی و خشونت علیه زنان را نهادینه کرده و موقعیت بردگی آوری را به زنان ایران تحمیل نموده است. در حالی که جنبش زنان در سطح جهان عقب نشینی های زیادی را در زمینه مقابله با خشونت علیه زنان و تحقق برابریِ حقوقیِ بین زن و مرد به دولت های حاکم تحمیل کرده است، در ایران هنوز هم بر اساس قوانینِ دولتی، زن نیمه مرد بحساب می آید. رژیم جمهوری اسلامی با سلب حقوق ابتدائی زنان نظیر حق مسافرت، حق طلاق، حق حضانت فرزندان، حق معاشرت آزادانه با مردان، هویت انسانی نیمی از اعضای جامعه را انکارکرده و ایران را به یکی از نمادهای بی حقوقی زنان در سطح جهان تبدیل کرده است. این رژیم بزورِ قانون حجاب اجباری و بزور شلاقِ خواهران زینب، زنان را از حق انتخاب آزادانه پوشش محروم کرده است. این رژیم با قانونی کردن تعدد زوجات و صیغه و “اعتبار اجتماعی” بخشیدن به فساد اخلاقی مردانی که شیفته این قوانین شده اند، از هیچ تلاشی برای تبدیل زنان به بردگان جنسی دریغ نکرده است.
رژیم جمهوری اسلامی با تحمیل این قوانین و اعمال خشونت سیستماتیک، ابعاد زن ستیزی دین اسلام را چنان آشکار به معرض نمایش گذاشته است که با اتکا به آن نه تنها تمایلات ارتجاعی مردسالارانه در جامعه را به یکی از پایه های تداوم حاکمیت خود تبدیل کرده است، بلکه نظام تولید سرمایه داری را که خود منشا تداوم حیات و حاکمیت مذهب و منشا اصلی ستمکشی و تیره روزی زنان است را از زیر ضرب خارج کرده است.
در این شرایط اگر چه حضور زنان در بازار کار غیر رسمی و روی آوری آنان به تحصیلات عالی و شکوفا شدن استعدادهای آنان بر متن تحولات اقتصادی و اجتماعی چند دهه اخیر زمینه های عینی تحول جنبش زنان را هم فراهم آورده است، اما اعمال تبعیض جنسیتی و راندن زنان به موقعیت جنس دوم در ای نعرصه نیز مبارزه زنان برای کسب استقلال اقتصادی از مردان و مبارزه علیه خشونت نهادینه شده را پیچیده و دشوار کرده است. این تبعیض سیستماتیک باعث شده که علیرغم اینکه جمعیت زنانِ دارای تحصیلات عالی سه برابر شده است، اما نرخ مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی از ۱۴ درصد فراتر نرود. فقط یک سوم از زنان شاغل در بخش خدمات عمومی مانند آموزش و پرورش، بهداشت و مددکاری اجتماعی و مؤسسات دولتی کار می کنند، در حالی که بخش عمده زنان کارگر شاغل در کارگاههای کمتر از ده نفر مشغول کار هستند که از شمول بخش زیادی از مواد همین قانون کار ضد کارگری هم خارج هستند. زنان در همه رشته ها در معرض جداسازی جنسیتی شدید قرار دارند. حال به این شرایط بشدت تبعیض آمیز در جامعه و در محیط کار باید تأثیرات بحران اقتصادی سرمایه داری ایران، تشدید تحریم های اقتصادی و بحران مرگبار کرونا را هم اضافه کرد تا دید که زنان در چه موقعیت بردگی آوری زندگی و مبارزه می کنند. با بروز هر کدام از این بحران ها در قدم اول این زنان هستند که در معرض خطر بیکارسازی قرار می گیرند و زندگی و معیشت خود و خانواده هایشان در تنگنا می افتد. با دشوار تر شدن شرایط کار و زندگی و تحت فشارهای اقتصادی، خشونت های خانگی هم افزایش پیدا می کند و بازاین زنان هستند که تاوان همه این بحران ها را می پردازند. با تشدید فشارهای ناشی از بحران اقتصادی و گسترش آسیب های اجتماعی، فاجعه افزایش کودکان خیابانی و دختران فراری و تن فروشی،خشونت علیه زنان همه مرزها را پشت سر می گذارد.همین واقعیات عینی زندگی که زنان را در معرض مصائب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از مناسبات حاکم قرار می دهد، مبارزه برای رهائی زنان را به جنبش کارگری و مبارزه ضد سرمایه داری پیوند می دهد. چون هر جنبشی که قرار باشد منافع اکثریت زنان کارگر و زحمتکش را نمایندگی کند راهی جز تعرض به بنیان های نظام سرمایه داری و به مبارزه طلبیدن آن ندارد.
بنابراین اگر چه حاکمیت قوانین زن ستیز رژیم اسلامی و خشونت هر روزه علیه زنان، عقب راندن استبداد مذهبی در دست اندازی به حیات خصوصی و اجتماعی زنان را به یکی از اولویت های مبارزه آزادیخواهانه در ایران تبدیل کرده است، اما فعالین کمونیست در همانحال نباید یک لحظه از این حقیقت غافل باشند که ریشه ستمکشی و خشونت علیه زنان در نظام طبقاتی سرمایه داری نهفته است. بدون آگاهی به ریشه های ستمکشی زنان و مبارزه برای ریشه کن کردن این ستمکشی، زنان قادر نخواهند بود مبارزه مؤثری علیه فرهنگ مرد سالارانه و قوانین زن ستیز و خشونت بار ارتجاع مذهبی را پیش ببرند. بدون تعرض به مناسبات سرمایه داری جنبش زنان حتی نمی تواند به نابرابری های حقوقی با مردان که ریشه در نابرابری های اقتصادی دارد پایان دهد. هر گونه پیشروی جنبش زنان در زمینه دستیابی به حقوق برابر با مردان در گرو تعرض به مناسبات سرمایه داری و به عقب نشاندن آن است.
جنبش زنان بنا به ماهیتِ خواستهایی که دارد برای به عقب راندن قوانین زن ستیز و خشونت بار رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و در هم شکستن سد اختناق آن، نمی تواند در انزوا از دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی مبارزه خود را پیروزمندانه به پیش برد. زنان آزاده ایران با آگاهی به این واقعیت طی این سالها در صف مبارزه کارگران، در صف مبارزه سراسری معلمان، در صف مبارزه بازنشستگان، در صف مبارزه دانشجویان، در مبارزه تهیدستان حاشیه شهرها در صف مبارزه علیه نابودی محیط زیست در عرصه های مختلف جنبش انقلابی کردستان و بویژه در خیزش های سراسری دی ماه و آبان، در عرصه مقاومت در درون زندان و شکنجه گاهها و در کارزار به شکست کشاندن نمایش انتخاباتی رژیم، در همه جا در خط مقدم مبارزه حضور داشته و نمونه های برجسته ای از جسارت انقلابی و سرسختی در پیگیری خواستهای بر حق خود را نشان داده اند. حضور چشمگیر زنان در این میدان های نبرد، تاثیر گذاری و نقش آنان در هرگونه تحول و دگرگونی سیاسی و اجتماعی را بیش از پیش نمایان ساخته است. حضور پرشور زنان در این نبردها نشان می دهد که زنان فقط قربانیان نابرابری، خشونت و آپارتاید جنسیتی نیستند، بلکه در همانحال چالشگران فعال آن مناسبات طبقاتی و اجتماعی هستند که ستمگری بر زنان را نهادینه کرده است.
بیست وپنج نوامبر روز همبستگی جهانی زنان و مردان آزادیخواه علیه خشونت جنسیتی در دل تحولات بعد از خیزش انقلابی آبان، بر بستر اعتصابات و اعتراضات گسترده کارگری ونارضایتی عمومی و تحول عظیمی که در آگاهی توده های مردم بوجود آمده، فرصتی است که جنبش رهائی زنان با عزم و ارده ای نوین بر نقش خود در مبارزه برای به عقب راندن مذهب از دخالت در حیات اجتماعی و مبارزه علیه نظام مرد سالار سرمایه داری و هر تحول انقلابی تأکید کند.
نابود باد خشونت علیه زنان
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
آبان ۱۳۹۹
نوامبر ۲۰۲۰