تجمع سراسریِ بازنشستگانِ کشور روز سه شنبه هفتم آبان برای پیگیری مطالباتشان در تهران و ده ها شهر دیگر ایران برگزار شد. تشکل ها و نهادهای مستقلِ بازنشستگان و کارگران با حمایت نهادهای دانشجویی و فرهنگی، برگزاری این تجمع را فراخوان داده بودند. در این تجمع هابازنشستگان پارچه نوشته هایی حمل میکردند و شعارهایی نظیر”گرانی، تورم، بلای جان مردم”، “وعده و وعید کافیه، سفره هامون خالیه”، “وسط خیابون، به دست میاد حق مون”،”شعار ما این زمان، معیشت است و درمان” و “تا حق خود نگیریم، از پا نمی نشینیم” را فریاد میزدند. در قطعنامهِ تجمع سراسری بازنشستگان آمده است: «گستردهتر شدن فقر و فلاکت در جامعه، بنیان های زندگی بازنشستگان را همچون سایر اقشار زحمتکش به سوی فروپاشی کشانده است. تبعیض و نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، فاصلهِ میان اکثریت زحمتکش جامعه با ثروتمندان و صاحبان قدرت را به شکل عریانی نشان می دهد. این تضادها و تفاوت ها موجب گردیده است که بازنشستگان نیز از این مناسبات رنج برده و نارضایتی خود را به شکل تجمع های مکرر اعلام نموده و به بیان خواست های خود بپردازند. تجمع های خیابانی نشان دهندۀ عملی اجتماعی است که بر پیگیری و تلاش ِ بالفعل آنها برای تغییر اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دلالت دارد». تجمع های خیابانی و مبارزات پیگیر بازنشستگان بخش جدایی ناپذیری از جنبش مطالباتی طبقه کارگر و اقشار فرودست جامعه ایران است.
تجمع های خیابانی بازنشستگان در تداوم جنبش مطالباتی طبقه کارگر در شرایطی برگزار می شوند که جمهوری اسلامی در یکی از عمیق ترین بحران های اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیکِ دوران حیات خود دست و پا می زند. از خیزش آبان ۱۳۹۸ که در پی فوران خشم تهیدستانِ شهری، ناشی از سه برابر شدن قیمت بنزین برپا شد و در نتیجهِ سرکوب عریان، بیش از ۱۵۰۰ نفر جان خود را از دست دادند، رژیم اسلامی از یک بحران به چالهِ بحران دیگری افتاده است. ادامه ماجراجویی ها و مداخله گری های نظامی رژیم در کانون های بحران منطقه و در پی آن ترور قاسم سلیمانی در دیماه سال گذشته کشور را با خطر رویارویی مستقیم نظامی با آمریکا مواجه کرد. در اوج این بحران شاهد ساقط کردن هواپیمای مسافربری با ۱۷۴ مسافر توسط سپاه پاسداران بودیم که دروغپردازی حول آن سران جمهوری اسلامی را بیش از پیش رسوا کرد. سپس شیوع ویروس کرونا و فقدان یک استراتژی روشن در مقابله با آن جامعه ایران را با یکی از بی سابقه ترین بحران بهداشتی و اجتماعیِ تاریخ معاصر روبرو ساخته که در نتیجه آن بنا به آمار برخی از منابع مستقل بیش از ۱۵۰ هزار نفر جان خود را از دست داده اند. از آبان ۱۳۹۸تاکنون ارزش ریال در برابر دلار حدود ۶۰ درصد کاهش پیدا کرده است و این کاهش کم سابقه، سقوط فاجعه بار دستمزدها و قدرت خرید کارگران و محرومان جامعه را به دنبال داشته است. در شرایطی که افق استمرار زندگیِ اقتصادی و انباشت سرمایه، تیره و تار شده و دستگاه روحانیت و ایدئولوژیک رژیم، جهت مشروعیت بخشی به این اوضاع با بن بست روبرو شده است، حربه سرکوب هم کارائی گذشته خود را از دست داده است. این بحران ها توان جمهوری اسلامی را با فرسایش روبرو کرده است.
از طرف دیگر، همین دوره اخیر یکی از پرتحرک ترین دوران حیات جنبش کارگری در ایران بوده است. هیچ روزی نبوده ما شاهد اعتصاب و اعتراض کارگران نبوده باشیم. اعتصابات کارگران هفت تپه، اعتصاب کارگران صنایع نفت و پتروشیمی، اعتصابات کارگران آذر آب و هپکو در اراک و تجمع های پی در پی بازنشستگان فقط نمونه های برجسته این اعتصابات و اعتراضات بوده اند. اما به رغم پیشروی های جنبش کارگری و پرورده شدن نسلی از رهبران کارگری در دل این مبارزات، خیزش دی ماه ۹۶ و خیزش سراسری آبان ۹۸ به مانند دو تجربه عینی و دو آزمون اجتماعی نشان دادند که جنبش کارگری ایران هنوز به لحاظ سازمانیابی برای رهبری جنبش های اعتراضی در جامعه و تأمین رهبری بر جنبش های پیشرو اجتماعی آمادگی لازم را ندارد. طبقه کارگر به دلیل ضعف سازمانی و ضعف در رهبری سیاسی نتوانست در هنگامه این خیزش های سیاسی با اعتصابات سراسری خود ماشین سرکوب جمهوری اسلامی را زمینگیر کند و ادامه این خیزش ها را تضمین کند. بنابراین سازمانیابی کارگران در تشکل های توده ای و طبقاتی و تحزب یابی کارگران و در مرحله اول فعالین و رهبران کارگری از پیش شرط های رهبری طبقه کارگر بر جنبش های پیشرو اجتماعی و جنبش های اعتراضی در ایران است. اما تشکل های توده ای و طبقاتی و سراسری کارگران در خلاء ایجاد نمی شوند و فقط می توانند محصول استمرار همین اعتصابات و اعتراضات جاری و جنبش مطالباتی کارگران و تکامل این مبارزات باشند.
در همان حال احزاب، سازمان ها و نیروهای جنبش کمونیستی ایران نیز به عنوان یک امر ضروری لازم است بر متن تلاش برای دامن زدن به جنبش مطالباتی کارگران در راستای مبارزه برای تأمین رهبری طبقه کارگر بر اعتراضات جاری به هر میزانی که می توانند فضای سیاسی و فکری جامعه را تحت تأثیر راهکارهای سوسیالیستی قرار دهند. لازم است برای فاجعه بیکاری، ستمگری ملی، معضل آلودگی هوا و بحران زیست محیطی، معضل اعتیاد، بحران مسکن، کارکودکان و ده ها معضل اجتماعی دیگر که زندگی میلیون ها انسان را تحت فشار قرار داده و یا با خطر مواجه کرده اند راه حل ارائه داد. چون همه این معضلات به طبقه کارگر مربوط هستند، چون طبقه کارگر در موضع رهبری و صاحب جامعه، لازم است برای این مشکلات اجتماعی پاسخ داشته باشد. لازم است از مسیر پاسخگویی به این معضلات گفتمان سوسیالیستی را به یک گفتمان نیرومند در جامعه تبدیل کرد. لازم است از زاویه منافع طبقه کارگر در مورد تمام رویدادهای مهم در این جامعه و منطقه به موقع عکس العمل نشان بدهند، موضع بگیرند و نگذارند رسانه ها و مطبوعاتِ رنگارنگ بورژوایی افکار مردم را مسموم کنند و به بیراهه ببرند. نیروهای موجود در جنبش کمونیستی ایران با پرداختن فعال به این مسائل است که می توانند نگاه جامعه را به طرف خود برگردانند.
برای پیشروی انقلاب لازم است روند رو به گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگران و تکامل این مبارزات به لحاظ تشکل یابی و تأمین رهبری با روند تبدیل گفتمان سوسیالیستی به یک گفتمان نیرومند در جامعه به هم برسند. تکامل جنبش های مطالباتی و تلاقی و به هم رسیدن آن با پروسه ای که در آن احزاب و سازمانهای کمونیست هم توانسته باشند در پاسخ گویی به معضلات جامعه بر فضای سیاسی و فکری جامعه تأثیر گذاشته و نگاه جامعه و توجه فعالین و رهبران کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی را به راهکارهای سوسیالیستی جلب کرده باشند می تواند دورنما و افق روشنی را پیش روی جامعه ایران قرار دهد و پیشروی انقلاب را تضمین کند.