کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

از خشونت سیستماتیک تا مقاومت انقلابی: بازخوانی ۲۵ نوامبر در پرتو «زن، زندگی، آزادی»

IMG 20251114 WA0001

خشونت علیه زنان در سراسر جهان همچنان یکی از پایدارترین و عمیق‌ترین اشکال سلطهٔ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. این خشونت نه نتیجهٔ انحراف فردی، نه محصول سوءرفتارهای پراکنده و نه پدیده‌ای صرفاً فرهنگی است؛ خشونت علیه زنان یک رابطهٔ قدرت و ستون اصلی بازتولید نظم طبقاتی و مردسالار است. در همهٔ جوامع مبتنی بر نابرابری، زنان در موقعیت سه‌گانهٔ نیروی کار ارزان، کارگر بی‌مزد خانگی و موضوع کنترل جنسیتی قرار می‌گیرند. همین سه جایگاه، پایه‌های مادی خشونتی را تشکیل می‌دهند که زندگی زنان را در تمامی ابعاد تحت انضباط و نظارت قرار می‌دهد. بازار کار، زنان را در حاشیه نگه می‌دارد؛ خانوادهٔ مردسالار، بار بازتولید نیروی کار را بر دوش آنان می‌گذارد؛ و ایدئولوژی رسمی، اطاعت و سکوت را «طبیعی» جلوه می‌دهد. خشونت در چنین نظمی نه یک خطا، بلکه ضرورت ساختار قدرت است.

در ایران، این واقعیت به شکلی عریان‌تر و سازمان‌یافته‌تر عمل می‌کند. جمهوری اسلامی از نخستین روز وجود خود، سرکوب زنان را بنیان ایدئولوژیک و ابزار سیاسی‌اش قرار داده است. در این نظام، قانون زن را نیمه‌انسان تعریف می‌کند؛ اقتصاد، او را وابسته نگه می‌دارد؛ و دستگاه امنیتی، بدن و حضور اجتماعی‌اش را تحت کنترل دائمی قرار می‌دهد. حجاب اجباری، گشت‌ها، تهدید و سرکوب در خیابان، بازداشت، خشونت جنسی و فشار اقتصادی، همه اجزای یک سیاست واحدند: مهار زن برای مهار جامعه. در این ساختار، خشونت خانگی تنها ادامهٔ خشونت دولتی است؛ فقر ادامهٔ قانون است؛ و تبعیض ادامهٔ ایدئولوژی. هیچ‌چیز تصادفی نیست. خشونت علیه زنان ستون بقای قدرت است.

در کل منطقهٔ خاورمیانه، که نیروهای اقتدارگرا و بنیادگرا میدان سیاست را اشغال کرده‌اند، بدن زن به ابزار جنگ، سرکوب و تحقیر جمعی تبدیل شده است. تجاوز و خشونت جنسی در جنگ‌ها، در مرزها و در بازداشتگاه‌ها بخشی از «سیاست قدرت» است، نه یک جنایت منفرد. این فناوری خشونت برای درهم‌شکستن ارادهٔ جمعی، شکستن هویت زنان و نابود کردن انسجام اجتماعی به کار می‌رود. از زندان‌های جمهوری اسلامی تا میدان‌های جنگ داعش، الگوی سرکوب یکی است: حذف زن یعنی حذف مقاومت.

پدرسالاری مدرن بدون سرمایه‌داری جهانی قادر به بازتولید خود نیست. نظام سرمایه‌داری، برای انضباط نیروی کار و کنترل اجتماعی، پدرسالاری را در دستگاه اقتصادی و سیاسی خود ادغام کرده است. خانه به کارخانه‌ای خاموش برای تولید نیروی کار تبدیل می‌شود، فقر زنان به سود سرمایه‌داری خدمت می‌کند، و وابستگی اقتصادی، پایهٔ سیاسی خشونت را مستحکم می‌سازد. این است که خشونت امروز نه یک «مسئلهٔ فرهنگی»، بلکه یک رابطهٔ اقتصادی–سیاسی است که در قالب قانون، بازار، رسانه و سنت بازتولید می‌شود.

با این همه، تاریخ نشان داد که خشونت شکست‌پذیر است. انقلاب «زن، زندگی، آزادی» در ایران نقطهٔ گسستی بود که نظم سلطه را از ریشه لرزاند. در این خیزش، زنان نه به‌عنوان «موضوع حمایت»، بلکه به‌عنوان «سوژهٔ تحول سیاسی» به میدان آمدند. آنان با شکستن ترس جمعی، خیابان را از دولت پس گرفتند و نشان دادند که کنترل بر بدن و زندگی دیگر قابل تحمیل نیست. این انقلاب، آزادی پوشش را به مطالبه‌ای وجودی و سیاسی تبدیل کرد: مالکیت بر بدن یعنی مالکیت بر زندگی، و مالکیت بر زندگی یعنی نفی قدرتی که بر حذف زنان بنا شده است. تجربهٔ آزادی، هرچند کوتاه و خونین، به آگاهی تاریخی تبدیل شد و هیچ سرکوبی قادر نیست آن را پاک کند.

۲۵ نوامبر امروز تنها یادآور خشونت نیست؛ یادآور مقاومت است. یادآور میرابال‌هاست، اما همچنین یادآور ژینا، یادآور زنانی که زندگی‌شان را در برابر دولت خشونت ایستاده‌اند. این روز یادآوری است برای همهٔ جنبش‌های آزادی‌خواه، و به‌ویژه جنبش چپ، که مبارزه علیه خشونت علیه زنان صرفاً مبارزه برای حقوق فردی نیست، بلکه مبارزه علیه ساختار قدرت است: علیه سرمایه‌داری، علیه مردسالاری، علیه اقتدارگرایی. هیچ تحولی بدون محوریت زنان ممکن نیست. رهایی زن شرط رهایی جامعه است، و هیچ پروژهٔ آزادی‌خواهانه‌ای بدون پیوند جنبش زنان با مبارزهٔ طبقاتی امکان پیروزی ندارد. زنان نیروی فرعی انقلاب نیستند؛ ستون اصلی دگرگونی‌اند.

خشونت علیه زنان سیاستِ سلطه است و مقاومت زنان سیاستِ رهایی. از ایران تا آمریکای لاتین، از کردستان تا اروپا، مبارزه‌ی امروز زنان علیه خشونت، در اصل مبارزه علیه تولید و بازتولید قدرتی است که قرن‌ها با ستم و استثمار بقا یافته است. ۲۵ نوامبر باید روز یادآوری باشد که هیچ اصلاحی در چارچوب نظم سرکوب ممکن نیست و رهایی تنها در دگرگونی ریشه‌ای ساختارها معنا دارد. رهایی زن یعنی شکست قدرت. و جامعه‌ای که زنانش آزاد شوند، از چرخهٔ خشونت عبور خواهد کرد و آینده را از آن خود خواهد ساخت. آزادی زن، یعنی آغاز رهایی انسان از قید ستم و استثمار.

گلاویژ رستمی

١٤-١١-٢٠٢٥