✍️ گلاویژ رستمی
چپ انقلابی در برابر لحظهی تاریخی و سرنوشت ساز
در روزگاری که جمهوری اسلامی در باتلاق بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دستوپا میزند، اعتصاب سراسری کامیونداران بار دیگر نشان داد که بستر انفجار تودهای از نارضایتی و خشم در سراسر ایران آماده است. این اعتصاب، اگرچه در ظاهر یک حرکت صنفی است، اما در عمق خود بازتابی از فاجعهی ساختاری و بیعدالتی عریان حاکم بر جامعهی ایران است.
رژیم در برابر سونامی نارضایتی اجتماعی قرار گرفته: از کارگران گرفته تا معلمان، از زنان مبارز تا جوانان بیآینده، از خیزش خلق بلوچ تا مقاومت کردستان؛ همهی اینها مثل سیلابهایی از جهات مختلف در حال فشار آوردن بر بدنهی فرسودهی این حاکمیت هستند. کامیونداران، ستون فقرات حملونقل کشور، با توقف چرخهای کامیونهای خود، زنگ خطر دیگری را برای رژیمی که دیگر فاقد هرگونه مشروعیت است به صدا درآوردند.
الف)- بحران همهجانبه؛ حکومت در محاصرە
امروز جمهوری اسلامی نه با یک بحران، بلکه با یک مجموعه بحرانهای درهمتنیده روبهرو است:
• بحران اقتصادی: سقوط مداوم ارزش ریال، تورم افسارگسیخته، گرانی سوخت، بیکاری گسترده، تعطیلی واحدهای تولیدی و افزایش سرسامآور هزینههای زندگی.
• بحران اجتماعی: نابودی امید، فروپاشی اخلاق عمومی، گسترش اعتیاد، مهاجرت فزایندهی نیروی کار و فرار مغزها.
• بحران سیاسی: بیاعتباری انتخابات، ریزش در پایگاه اجتماعی، شکاف در درون حاکمیت، و افزایش رادیکالیسم در میان تودهها.
• بحران سرکوب و مشروعیت: افزایش سرکوب عریان در برابر زنان، دانشجویان، اقلیتهای ملی و مذهبی، و ناتوانی نظام در تولید حتی یک “چهرهی موجه” برای بقای خود.
اما با وجود همهی این بحرانها، آنچه هنوز شکل نگرفته، نیرویی انقلابی، متشکل، و قابل اتکا است که بتواند این خشم تودهای را به قدرت سیاسی بدیل بدل کند.
ب)- اعتصاب کامیونداران؛ جرقهای از آتش زیر خاکستر
اعتصاب کامیونداران تنها یک حرکت صنفی نیست. این حرکت حامل یک پیام روشن است:
طبقهی کارگر ایران، اگر سازمان یابد و متحد شود، میتواند ستونهای این رژیم را بلرزاند.
در بسیاری از مناطق، همبستگی با کامیونداران شکل گرفته؛ مردم در حاشیهی جادهها به آنها غذا رساندهاند، از آنها حمایت کردهاند، و صدایشان را بازتاب دادهاند. این همبستگی نشان میدهد که هنوز اعتماد اجتماعی و روح جمعی مبارزه زنده است؛ اما بدون پیوندی سازمانیافته، این لحظات ارزشمند میتوانند پراکنده شوند.
پ)- و اما وظیفهی چپ انقلابی در این لحظه تاریخی
در چنین شرایطی، نیروهای چپ و رادیکال ــ از کومەلە تا سایر احزاب انقلابی ــ باید وظیفهی تاریخی خود را بشناسند:
١. پیوند زدن مبارزات پراکنده
اعتصاب کامیونداران باید با اعتراض معلمان، اعتصاب کارگران پروژهای، خیزش زنان، و مقاومت خلقهای تحت ستم گره بخورد. این تنها از طریق تشکیل شوراهای همبستگی محلی، هستههای مقاومت، و ارتباطات افقی ممکن است.
۲. پیشنهاد یک برنامهی حداقلی انقلابی
چپ باید برنامهای روشن، قابل فهم، و رادیکال ارائه دهد؛ نه صرفاً شعار سوسیالیسم، بلکه پاسخهای مشخص برای نان، آزادی، و قدرت مردمی.
۳. تشکلیابی مخفی و رسانههای مردمی
در غیاب امکان فعالیت علنی، راهاندازی هستههای زیرزمینی در بین کامیونداران، کارگران، معلمان، زنان و جوانان ضروریست. صدای این هستهها باید از طریق رسانههای مستقل و خلاق (پادکست، پوستر، ویدیو، شعر و هنر) بازتاب یابد.
۴. وحدت عملی چپ بر اساس خواستهای حداقلی
فرقهگرایی مرگ چپ بوده است. امروز زمان آن است که چپ انقلابی ایران حول چند خواست پایهای متحد شود:
• آزادی زندانیان سیاسی
• حق اعتصاب و تشکل
• برابری زنان و مردان
• پایان سرکوب خلقها
• سوسیالیسم به عنوان بدیل کارگری، شورایی و دموکراتیک
✊ سخن پایانی
واضح است کە تاریخ منتظر نمیماند.
در لحظهای هستیم که خشم تودهها میتواند راه سرنگونی را هموار کند ــ یا، در غیاب سازمانیابی انقلابی، به سرکوب و ناامیدی دوباره ختم شود.
چپ انقلابی باید به میدان بیاید، نه فقط با تحلیل، بلکه با عمل، با پیوند، و با طرحی برای رهایی.
تجربهی ما، حافظهی تاریخی ما، و شجاعت زنان و مردان مبارزی که هنوز در میداناند، ابزارهای ما برای ساختن آیندهاند.
زندە باد آزادی، برابری، حکومت شورایی
یا سوسیالیسم یا بربریت
خرداد ۱۴۰۴ / ژوئن ۲۰۲٥