تداوم انقلاب «زن، زندگی، آزادی» در عرصه های گوناگون
اول ـ حمله دولت نژاد پرست اسرائیل به نوارغزه وارد چهارمین ماه خود شده است. بمبارانهای جنایتکارانه نه تنها ساختمان های خالی از سکنه، بلکه بیمارستان ها و کمپ های پناهندگان و ساختمان های تحت کنترل اداره امور پناهندگان سازمان ملل را که مردم غزه در آنها پناه گرفته اند، هدف قرار می دهند. کاروان های امداد رسانی بشر دوستانه نیز از حملات هوائی و توپخانه ارتش اسرائیل در امان نیستند. شمار کشته شدگان این جنایت از مرز 23 هزار نفر گذشته است، که یک سوم آنان را کودکان تشکیل می دهند. قطعنامه های مربوط به آتش بس در سازمان ملل متحد، یکی پس از دیگری از سوی دولت آمریکا وتو می شوند. تقریبا تمام مردم غزه آواره شده اند و این در حالی است که حتی آوارگانی که در حاشیه نوار غزه و درمجاورت گذرگاه بین مصر و اسرائیل پناه گرفته اند، در امان نیستند. در ساحل غربی نیز تاکنون بیش از 200 تن از جوانان معترض فلسطینی بوسیله نیروهای امنیتی اسرائیل کشته و صدها نفر بازداشت شده اند. دولت اسرائیل آشکارا در پی کوچاندن مردم فلسطین از نوار غزه است. چنین هدفی چندان پوشیده هم نیست. اخیرا وزیر دارائی اسرائیل گفته است: «من از ابتکار مهاجرت داوطلبانهی اعراب غزه به کشورهای سراسر جهان استقبال میکنم… این راهحل انسانی صحیحی برای ساکنان غزه و کل منطقه پس از 75 سال پناهندگی، فقر و خطر است». سفیر پیشین اسرائیل در سازمان ملل نیز در همین زمینه می گوید:« غزه قبل از جنگ مکان خوبی برای زندگی نبود، و پس از جنگ نیز جای بهتری برای زندگی نخواهد بود، و… جامعهی بینالمللی باید به گزینههایی بیاندیشد تا به کسانی ارائه کند که میخواهند از این منطقه خارج شوند. و ما گفتهایم که بهتر است یک عدد نمادین تعیین شود که هر کشور خود را برای کمک به فلسطینیان برای داشتن زندگی بهتر در آنجا متعهد بداند. چرا این گزینه را برای مردم غزه که میخواهند خارج شوند، ایجاد نکنیم؟» چنین گزینه ای از لحاظ عملی چیزی جز آواره کردن بیش از دو میلیون نفر از مردم غزه در بیابان های سینا نیست. از آنجا که چنین سرنوشتی انتخاب داوطلبانه مردم غزه نیست، پس باید با نسل کشی آنها را وادار کرد که راهی جز این در برابر خود نبینند، و این استراتژی واقعی دولت نئو فاشسیت اسرائیل در غزه است. با این استراتژی نژادپرستانه، مردم آزاده جهان باید با تمام قدرت مقابله کنند. این یک پاکسازی قومی تمام عیار و بیشرمانه است.
دوم ـ هنوز سه هفته از افشای اختلاس 3 میلیارد و هفتصد میلیون دلاری شرکت چای دبش نگذشته بود که پرونده دیگری از کلاه برداری و اختلاس در سطوح بالای رژیم آشکار شد. رمضان امینی، مشاور شهردار شیراز، با همکاری خانواده خود با تاسیس یک شرکت صوری به نام ” به آیین آتیه مهر پارس” مردم را به سرمایهگذاری در این شرکت به بهانه صادرات خشکبار به عمان و قطر و اروپا دعوت کرده است. او و اعضای خانواده اش مبالغی بالغ بر ۱۵۰ میلیارد تومان را از مردم چند شهر از جمله شیراز کلاهبرداری کرده اند. واقعیت این است که ساختار حکومت اسلامی با وجود یک امپراطوری عظیم اقتصادی تحت کنترل سپاه پاسداران، که نزدیک به 70 درصد کل اقتصاد ایران را در کنترل دارد، زاینده اصلی فساد است. اما امر فساد در این حکومت رو به سقوط، یک حربۀ سیاسی نیز می باشد. در واقع در جمهوری اسلامی فساد نوعی “فساد راهبردی” است که رأس قدرت آگاهانه از آن به عنوان ابزار تداوم حکمرانی استفاده میکند. کاهش چشمگیر روحیه آرمانگرایی و مسائل اعتقادی در نسل جدید نیروهای رژیم و ریزش پایگاه اجتماعی آن، راهی برای راس قدرت در درون نیروهایش باقی نمانده جز اینکه زمینه فساد مالی و ثروتمند کردن در میان آنها و به ویژه اشخاص کلیدی را در سطحی وسیع فراهم سازد. کارفرماها نیز به ویژه بعد از پایان جنگ با عراق و ریاست جمهوری رفسنجانی استدلال می کردند که فساد بد نیست و روغن چرخ توسعه می باشد. آنها با این استدلال، که مقبول کابینه رفسنجانی و حمایت خامنه ای بود، از هر وسیله ای برای اخراج کارگران معترض و ارزان کردن نیروی کار استفاده کردند. یکی دیگر از ریشه های فساد ساختاری در حکومت اسلامی، خصلت ایدئولوِژیک دولت است که نیروها را بر اساس میزان نزدیکی و سرسپردگی به ساختار قدرت و راس هرم آن مورد ارزیابی قرار می دهد و بر نقش آنها بر غارتگری های سازمانیافته چشم می پوشد. جنگ کنونی شبکه قدرتمند اقتصادی نزدیک به بیت و جبهه پایداری با نئولیبرالیسم لیبرال ها و اعتدالیون و خاندان رفسنجانی نیز از همین منطق پیروی می کند.
سوم ـ ماشین کشتار رژیم جمهوری اسلامی سرعت بیشتری گرفته است. در روزهای اخیر دژخیمان رژیم با بی پروایی و بی اعتنا به واکنش افکار عمومی، متهمان را در زندان ها به بالای چوبه دار می برند و همزمان فشار بر زندانیان سیاسی در داخل زندان ها را تشدید کرده اند. اما این واقعیت روشن است که اینگونه تعرض به جان زندانیان بی دفاع نه از قدرت رژیم، بلکه از استیصال، ترس و وحشت از رشد و گسترش نارضایتی و اعتراضات مردمی ناشی می شود. بدون شک تلاش رژیم در این زمینه راه به جایی نخواهد برد و کارگران معترض و مردم حق طلب و ستمدیده و اسثتمار شده را با این اقدامات نمی توان مرعوب ساخت. گسترش مقاومت زنان آزاده در مقابل حجاب اجباری، مبارزات کارگران، بازنشستگان، کشاورزان و مدافعان محیط زیست و هوای پاک در ماههای اخیر گواهی بر این ادعاست. بدون شک اگر هم سرکوب در مقطعی یک قدم عقب نشینی مردم را بدنبال داشته باشد، اما زمینه های عینی فوران خشم توده ها را تشدید خواهد کرد و سرانجام “بسان آتش زیر خاکستر” مبارزات توده ای و حق طلبانه شعله خواهد کشید و با در هم کوبیدن بنای کاخ ظلم و ستم جمهوری اسلامی، زمینه را برای بنای جامعه ای آزاد، دمکراتیک و برابر، متکی به نیروی سازمانیافته و متحد و متشکل توده های کارگر و زحمتکش و استثمار شده فراهم خواهد آورد. در این زمینه سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر) و حزب کمونیست ایران از یک کارزار اعتراضی که توسط شماری از نهادهای مدنی برای مدت یک هفته از 13 تا 20 ژانویه فراخوان داده شده بود، با انتشار اطلاعیه هایی پشتیبانی نموده اند.
چهارم ـ مبارزات کارگران به ویژه در صنایع نفت و فولاد همچنان ادامه دارد و طی دوهفته گذشته بیش از 20 اعتراض و اعتصاب کارگری در جریان بوده است. در این رابطه شهرستان شوش مرکز راهپیمائی و تظاهرات کارگران حق طلب بود. کارگران به گرانی و پائین بودن سطح دستمزدها معترض هستند.
روز دهم دیماه کارگران شرکت پایانهها و مخازن پتروشیمی بندر ماهشهر برای دومین روز پیاپی، در اعتراض به عدم اجرای طرح طبقهبندی مشاغل و سایر مطالباتشان مقابل ساختمان شرکت تجمع کردند. همچنین در همان روزِ، شماری از کارکنان رسمی وزارت نفت شاغل در شرکت بهرهبرداری نفت و گاز آغاجاری خواهان تحقق «حذف کامل سقف حقوق، حذف محدودیت حقسنوات بازنشستگی، عودت کسورات مازاد مالیات، اجرای کامل ماده ۱۰ و عدم دست درازی به صندوق بازنشستگی کارکنان نفت» شدند. معترضین در این تجمع شعارهایی از جمله «حقوق بازنشسته فقط واسه یه هفته»، «گرانی تورم، بلای جان مردم،»، «زیر بار ستم نمیکنیم زندگی» سر دادند.
روز جمعه 8 دی ماه 1402، کارگران رسمی نفت شاغل در شرکت فلات قاره بهرگان، برای چندمین بار متوالی در اعتراض به برآورده نشدن خواسته هایشان تجمع کردند. نفتگران در تجمع هایشان خواستار: حذف نفوذیها و مدیران نالایق، حذف سقف حقوق، اصلاح کف حقوق، حذف محدودیت حقسنوات بازنشستگی، اجرای کامل ماده ۱۰، پرداخت بک–پی ماده ۱۰، عدم تفکیک مشاغل در مناطق عملیاتی، عدم دست درازی به صندوق بازنشستگی نفت شدند.
روز چهارشنبه 6 دی ماه، ۱۴۰۲، کارگران رسمی شاغل در شرکت بهرهبرداری نفت و گاز آغاجاری در ادامه مبارزات و تجمعات طولانی خود و همکارانشان گرد آمده و بر خواست های پیش گفته پای فشردند. اعتصاب کارگران فولاد با شکوه تمام در روزهای سوم، چهارم و پنجم با کستردگی و استحکام بر قرار بود.
این در حالی است که تظاهرات هفتتگی بازنشستگان نیز همچنان ادامه دارد و جمهوری اسلامی با اعلام ورشکستگی صندوق های بازنشستگی از برآوردن خواسته های حق طلبانه بازنشستگان سر باز می زند. تشکلهای مختلف بازنشستگان هم اعلام کرده اند که تا بر آورده شدن خواسته هایشان حضور مستمر در خیابان را رها نخواهند کرد.
در کنار این مبارزات کارگران و بازنشستگان، مبارزه برای هوای پاک و دفاع از محیط زیست هم به محور مبارزه مردمی تبدیل شده است. مبارزات مردم اردکان یزد و مردم اراک در اعتراض به آلودگی هوا و مازوت سوزی رژیم، آغاز دوره ای از مبارزات برای محیط زیست را نشان می دهد. روشن است که نابودی محیط زیست از نتایج سیاست های جمهوری اسلامی است که مورد اعتراض شدید مردم سراسر کشور قرار می گیرد.
این تنوع عرصه های مبارزاتی از عمق یابی جنبش پویای «زن، زندگی، آزادی» خبر می دهد. امری که باعث هراس حاکمیت اسلامی شده است.
پنجم ـ جنبش انقلابی زن زندگی آزادی با مقاومت قهرمانانه زنان در مقابل حجاب اجباری وارد فاز جدیدی شده است. این مبارزات در صحنه جامعه و در زندان های جمهوری اسلامی با قدرت ادامه دارد. انتشار رنجنامه زن مبارز، رویا حشمتی که به خاطر برداشتن حجاب از سر به شلاق محکوم شده بود در شبکه های اجتماعی انعکاس بسیار گسترده ای پیدا کرد. جمهوری اسلامی که تاب چنین مقاومتی را نداشت، به پاپوش دوزی و پرونده سازی علیه او متوسل شده است. در ادامه همین روحیه رزمندگی زنان ایران است که مقاومت های زندانیان سیاسی اسیر در زندان ها نیزگسترش و ارتقا یافته است. مقاومت جانانه در مقابل پذیرش خواست های جلادان برای تحمیل اظهار ندامت در برابر دوربین های تلویزیونی، نپوشیدن لباس زندانی هنگام اعزام به مراکز پزشکی خارج از زندان، عدم استفاده از حجاب اسلامی به هنگام جلب به دادگاه، نوشتن و پخش نامه های اعتراضی علیه دستگاه فاسد قضائیه و اداره زندان ها، نمایاندن شادی در زندان به هنگام اهدای جوایز بین المللی به مبارزان و خانواده های آنان و سرانجام تحصن و نظایر آنها را شاهد هستیم.
ششم ـ انفجار دو بمب در مراسم سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی در گورستان شهر کرمان نزدیک صد کشته و بیش از 150 زخمی بر جای گذاشت. شمار زیادی از کشته شدگان و زخمی ها را کودکان و نوجوانان تشکیل می دادند و این خود حاکی از این واقعیت است که رژیم برای رونق دادن به این مراسم کودکان را از مدارس و دبیرستان ها در این محل جمع کرده بود. بعد از دو روز تاخیر و این پا و آن پا کردن جمهوری اسلامی سرانجام داعش مسئولیت آنرا بر عهده گرفت . به هر حال صرف نظر از این که این عمل تروریستی ، کار چه نیرویی است و با چه اهدافی صورت گرفته است، مردم بیدفاع قربانیان آن هستند. دود چنین اقدامات تروریستی به چشم مردم ایران و مردم بیگناهی میرود که یا قربانی این تروریسم میشوند و یا بهای عواقب آنرا در نتیجۀ تروریزه کردن فضای جامعه و تشدید اختناق و سرکوب بیشتر توسط جمهوری اسلامی می دهند. اما در نظر اکثریت مردم ایران، این فاجعه نشانه آشکاری از بی کفایتی رژیم حتی در تامین امنیت مراسم های رسمی خود نیز می شود. به این نکته نیز باید توجه کنیم که علیرغم آنکه در روزهای پیش از مراسم، به روایت فرمانداری کرمان، شانزده بمب در کرمان و بلوچستان کشف و خنثی شده، ولی با این وجود مراسم یادشده لغو نشده و تنها از حضور مقامات حکومتی و خانواده قاسم سلیمانی به آن ممانعت به عمل آمده است. پس از انفجار نیز نهادهای امنیتی و نیروهای دوهزار گردان سایبری رژیم تمام تلاش خود را برای شناسائی کاربران مخالف رژیم به بهانه توهین به قاسم سلیمانی و یا انعکاس اخبار این اقدام تروریستی مخالف با اهداف رژیم، به کار گرفته اند. رئیس قوه قضائیه رژیم نیز از دادستان ها خواسته است تا به این گزارش های نیروهای سایبری با جدیت واکنش نشان دهند. این امر از یک سو نشانه به هم ریختگی شدید ارگان های امنیتی رژیم است که ناتوان از پیشگیری چنین اقدامات تروریستی هستند و از سوی دیگر بیان این حقیقت است که جان و آرامش و نظر مردم ایران برای حاکمان جمهوری اسلامی هیچ ارزشی ندارد.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
پیروز باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
حزب کمونیست ایران
چهارشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۲ برابر با ۱۰ ژانويه ۲۰۲۴