حسن رحمان پناە
در روزهای منتهی بە پیروزی بهمن ١٣٥٧ هستیم. ٢٢ بهمن سالگرد پیروزی قیام مردم ایران علیە استبداد ٢٥٠٠سالە سلطنتی است. در این روز و بعد از ماهها نبرد و فداکاری تودەهای قیام کنندە ، با پایین کشیدن مجسمەهای محمدرضا شاە و پدرش رضاشاە در میادین شهرهای ایران ، پروندە بیش از ٥٠ سال حکومت پهلوی و دوهزار و پانصد سال نظام پادشاهی در ایران بستە شد و به گورستان تاریخ فرستادە شد.
اما مشکل جامعە ایران با بستن پروندە رژیم سلطنتی پایان نیافت. بلکە با گشایش پروندە استبداد مذهبی کە سرآغاز حرکت های ارتجاعی_اسلامی در دیگر کشورهای همجوار نیز بود، دور نوینی از دیکتاتوری و سرکوبگری در ایران و رشد و گسترش بنیادگرایی اسلامی در منطقە آغاز شد کە در قیاس با قبل از بە قدرت رسیدن حکومت دینی در ایران ، قابل مقایسە نیست. نطفە حکومت اسلامی از دوران به قدرت رسیدن محمدرضا شاه و از امتیازاتی کە نامبردە به جریانات اسلامی داد ، در رحم همان رژیم بستە شد. بستر ایجاد حکومت فاشیسم مذهبی ، حکومت استبداد مطلقە سلطنتی بود. تحرکات جریانات اسلامی ، از قبیل “فدائیان اسلام”، از جملە ترور رهبران حکومتی(سە نخست وزیر) و روشنفکران شاخص آنزمان جامعە ایران ، “احمد کسروی” در سالن دادگاه، شاه و دستیارانش را بنا به نیاز و ضرورت سیاسی،نه تنها وادار به نشان دادن عکس العمل به اسلامیون تندرو نکرد، بلکە برعکس و در ضدیت با نیروهای چپ و آزادیخواە آن دوران ، بویژه “حزب تودە”کە جریانی وابستە و سرسپردە شوروی بود، شاە را به امید استفادە بهینه از ظرفیت های ضدانقلابی نیروهای اسلامی ترغیب نمود، کە نهایتآ به قیمت فروپاشیدن سلطنت در ایران تمام شد.
ضدیت خمینی و دارودستە مذهبی با نظام سلطنتی در ایران کە با “اصلاحات ارضی” شاە در سال های اولیە دهە چهل خورشیدی آغاز گردید، مخالفتی به شدت ارتجاعی و ضدانقلابی بود. شاه در جواب به نیاز سرمایەداری ایران و بنا به فشار سرمایەداری جهانی و امپریالیستی ناچار به آنجام “انقلاب سفید”(واژەای علیە انقلاب سرخ) گردید. “تقسیم اراضی” و آزادسازی نیروی کار زنان در بازارهای کار از جملە اعزام زنان به عنوان “سپاە دانش و بهداشت ” به روستاها ، دو فاکتور اصلی در مخالفت خمینی و طرفدارانش علیە اصلاحات شاه بود. نامەهای خمینی در اخطار به شاه کە “نوامیس ” مردم در رفتن به بازار کار و روستاها به خطر افتادە است در دسترس می باشند. اگرچە مخالفت با تقسیم زمین میان دهقانان، مخالفت دهقان به اقدامات خمینی و دفاع از طرح شاە را به همراه داشت ، اما ضدیت خمینی با حضور گستردە زنان در بازار کار ایران ، حمایت بخش محافظەکار، مذهبی و ارتجاعی جامعە با خمینی را سبب گردید. حافظە تاریخی جامعە ماندگار نیست و در سال ١٣٥٧ اکثریت مردم ایران ، این ویژگی و ضدیت خمینی با نصف جامعە یعنی زنان و دیگر مطالبات خود را به اسانی فراموش و زمینەهای ایجاد حکومت استبداد مذهبی را در میان توهم و خوشباوری خود فراهم نموند کە جنایات و کشتار ٤٣ سال اخیر را رقم زد. جنایاتی کە نه تنها در تاریخ ایران ، بلکە مشابه آن تنها در محدود دیکتاتوریهای دیگر در جهان و در قرن ٢٠ و داعش و دیگر گروەهای بنیادگرای اسلامی در قرن ٢١ قابل نشان دادن است.
رژیم استبدادی سلطنتی همچنانکە گفتە شد در آغوش گرم خود اژدهای هزار سر جمهوری اسلامی را پروراند. عواملی کە در فروریزی حکومت سلطنتی نقش اساسی را بازی کردند به اختصار میتوان چنین بر شمرد.
عوامل داخلی رشد و بە قدرت رسیدن جریان اسلامی در سال ٥٧
١_ استبداد مطلق شاە برخلاف “قانون اساسی” کە به آن قسم خوردە بود، “سلطنت مشروطە” نبود. بلکە شاە به جای کل نهادهای حکومتی، سیاسی ، نظامی و امنیتی حکومت می کرد. “دمکراسی” بورژوازی کە شاە از آن دم می زد و به آن افتخار می کرد، تنها اصلاحی بود کە در نشست ها بصورت فرمال از دهان شاه و دیگر مقامات حکومتی جاری می شد . آنچە در عمل آنجام می گرفت، استبداد خشن همراه با زندان، شکنجە و اعدام بود.
٢_ فساد گستردە در کل نهاد سلطنت تا مقامات پایین، بویژه فساد خانوادە سلطنتی و نزدیکان آنان کە در جشن های ٢٥٠٠ سالە تخت جمشید به اوج خود رسید ، زبانزد خاص و عام بود . انباشتە شدن ثروت در دست اقلیتی محدود و فقر و تنگدستی در زندگی اکثریت جامعە، سیمای جامعە ایران را به هر ناظری نشان می داد.
٣_ همگام با فقر اقتصادی ، تداوم و تعمیق استبداد سیاسی کە دو روی یک سکەاند در جامعە نهادینه شدە بود. دخالت روزانه نهاد اطلاعاتی و جاسوسی شاە ( ساواک) کە در جزئی ترین مسائل زندگی خصوصی و عادی مردم حضور داشت و با ایجاد وحشت در درون جامعە(دیوار موش دارد و موش گوش دارد) ، تعبیر عینی استبداد سلطنتی در ایران را نشان می داد .
٤_ عدم وجود کمترین میزان از آزادی سیاسی، حزبی، مطبوعاتی ، نبود حق بیان ،نظر و عقاید سیاسی، ممنوعیت حق تشکل، سازمان و نهاد تودەای و مردمی، به جز نهادهای وابستە و زرد حکومتی ، ویترین “دمکراسی” سلطنتی را هرچه بیشتر بی رونق و خالی نشان می داد . آخرین مورد از اجازە تحزب یابی مردم ایران ، اجبار کردن سیستم تک حزبی “رستاخیز” بود کە به فرمان “ملوکانە شاه” ” هر ایرانی بایستی عضو آن باشد” ایجاد گردید.
٥_ وابستگی مطلق نظام سلطنتی به قدرت های خارجی ، بویژه آمریکا ، شاە را در اذهان مردم و بخصوص بخش اگاه جامعە، به وابستە و نوکر امپریالیسم تبدیل کردە بود.
٦_ ضدیت مطلق شاه ، دربار و ساواک ، با نیروهای چپ و کمونیست ها، سرکوب خشن و بیرحمانه آنان ، ممنوعیت فعالیت نهاد و تشکل های کارگری ، زنان ، جوانان و دانشجویان به بهانه ارتباط با کمونیست های خارجی و “کشورهای سوسیالیستی” ، و حتی مخالفت با جریانات ملی طرفدار “مصدق” از دیگر اقدامات شاه و دربار بود کە امکان تنفس آزاد را از جامعە ایران سلب کردە و بوی استبداد در هر مکانی بە مشام می رسید.
٧_ بعد از پیروزی اسلام در ایران کە به زور شمشیر و کشتار خونین توسط اعراب مهاجم در این کشور ممکن گردید و بویژه و بعد از حکومت سلسلە صفوی کە به مدت ٢٢١سال بر ایران حکومت کردند(از سالهای ٨٨٠تا ۱۱۰۱ هجری خورشیدی ،برابر ۱۷۲۲–۱۵۰۱ میلادی) مذهب شیعە در ایران همیشە حکومت سایە و حکومتی در درون حکومت سلطنتی بودە است.
٨_ در “انقلاب مشروطە” به سال٨٦ _١٢٨٥خورشیدی برابر با ١٩٠٥میلادی، دو گرایش مذهبی و سکولار در قالب “مشروطە و مشروعە” به جدل برخواستند کە با پیروزی اولی و عقب نشینی دومی ، سلطنت مشروطە در ایران برقرار شد کە تا تاجگذاری رضاشاه و بنیانگذاری سلسلە پهلوی در اردیبهشت ١٣٠٥ ادامه یافت. اما در سال ١٣٥٧ تاریخ برعکس ورق خورد و “مشروعە” ، نه تنها بر “مشروطە” ، بلکە بر هر ندای آزادیخواهانه و انسانی در ایران پیروز شد و استبداد خشن و فاشیستی دینی در جامعە ایران برقرار گردید.
٩_ در دوران استبداد سلطنتی، همزاد با سرکوب خشن و خونین کمونیست ها ، نیروهای “چپ” و سکولار، امکانات گستردەای توسط شاه و دربار در خدمت جریان مذهبی ، از جملە منبرمساجد برای تبلیغ و ترویج ، پرورش هزاران طلبە در حوزەهای جهل و خرافە به نام “حوزە علمیە” و رهسپارشدن آنان به درون جامعە برای تبلیغات مذهبی، جمع آوری منظم کمک های مالی ، ذکات ، خمس و دیگر وجوهات مذهبی، عملآ آنان را به حزب و جریان سیاسی قانونی ،اما بدون مجوز رسمی تبدیل کردە بود، بە وجود آمدە بود. شبکەهای گستردە مذهبی ، همراه با کلاس های درس “علی شریعتی” ، چشم پوشی ساواک از نوشتە و نوارهای سخنرانی خمینی و ارسال آن به داخل ایران و پخش وسیع آن، بستر مناسبی برای جریان مذهبی در قیام بهمن ٥٧ خورشیدی کە منظم ترین نیروی سازمانیافتە با حمایت های گستردە مالی و تبلیغاتی در داخل کشور و همچنین پشتیبانی قدرت های امپریالیستی و شبکەهای اطلاع رسانی آنان از جملە “بی بی سی” فارسی و “سی ان ان” در آمریکا برای کسب قدرت سیاسی بود، فراهم نمود.
ادامە دارد
١٩ بهمن ١٤٠١