حملات موشکی حماس به اسرائیل را می توان با حملات ١١ سپتامبر به ایالات متحد آمریکا مقایسه کرد که تبعات آن جهان را تغییر داد. فراتر از پرسش چگونه امکان پذیر بودن این حملات از لحاظ نظامی، پرسش اساسی این است کە چرا در این مقطع چنین حملەای صورت می گیرد و تبعات آن چه خواهد بود؟ آنچه ناگفته پیداست این حمله وسیع نه در پتانسیل گروه افراطی حماس می گنجد و نه در درجه اول منافع این گروه را تعقیب می کند.
اوضاع بین اسرائیل و فلسطینی ها، به ویژه در طول سالهای اخیر، متشنج بوده است و هیچ گفتگوی جدی میان آنها برای رسیدن به یک توافق پایدار در جریان نبوده است. بویژه از زمانی که گروههای اسلامگرای افراطی همچون حماس بطور رسمی به بخشی از “محور مقاومت” جمهوری اسلامی تبدیل شدند و از طرف دیگر اسرائیل افراطیترین دولت راستگرای خود را تجربه کرد و خشونت علیه فلسطینیها را تشدید بخشید.
موج افراطیگری تنها به حاکمان در اسرائیل و گروه حماس محدود نمی شود، بلکه در بخش های مختلف جامعه فلسطین گسترش یافتە است و گروههای مسلح جدید تشکیل شدەاند و درجه افراطیگری در گروههای سابق نیز افزایش یافتە است. این امر حتی در مورد فلسطینیهایی که شهروند اسرائیل هستند و در داخل اسرائیل زندگی میکنند و قبلاً در درگیریها نقش فعالی ایفا نکردەاند نیز صدق میکند.
حماس و جهاد اسلامی در طول سالها گاه و بی گاه از غزه به اسرائیل راکت شلیک کردهاند، اما حملهای به این بزرگی بی سابقه است. حملەای کە مستلزم سازماندهی پیشرفتە، امکانات مالی زیاد و نظارت نظامی در سطح بالا را نشان می باشد. به بیان دیگر، ملزوماتی که تنها یک دولت امکان فراهم آوردن آنها را دارد.
. پاسخ این پرسش که چرا این حملە در این مقطع انجام می گیرد را باید در اهداف ژئوپولتیک دولتها و رویکرد آنها به وضعیت داخلی هر کدام ازکشورهای متبوع از یک سو و نزاع میان این دولتها در موازنه قدرت و تهدید در بیرون از مرزها از دیگر سو جستوجو کرد. بویژه نقش جمهوری اسلامی در بی ثبات کردن منطقه جهت فائق آمدن بر مشکلات داخلی و حفظ بقای خود در رقابت با رقبای منطقەای و جهانی غیر قابل انکار است. رد پای منافع دولتهای ترکیه، سوریه و عراق، و به نوعی حتی روسیه را هم می توان در بی ثبات کردن منقطه دید. همچنانکه در ادامه به آن اشاره خواهد شد، دولت اسرائیل هم اهداف خود را در بی ثبات کردن منطقه تعقیب می کند.
می توان پیش بینی کرد که پاسخ اسرائیل با بمباران گسترده غزه بسیار سخت خواهد بود. دولت راست گرای افراطی تحت رهبری بنیامین نتانیاهو در بکار گرفتن خشونت پرهیز نخواهد کرد. به خصوص که با مشکلات زیادی در داخل و یک جنبش اعتراضی مواجه است کە علیه اصلاحات قضایی شکل گرفته است. اگر چه در نگاه اول از لحاظ نظامی و اطلاعاتی این حمله یک فضاحت برای دولت نتانیاهو و دستگاه امنیتی این دولت به شمار می آید، اما از لحاظ سیاسی الزاما به ضرر این دولت نیست. شاید این همان نعمتی باشد کە این دولت هر روز آن را از خدایان تمسك می جست تا بتواند در مقابل مشکلات داخلی دوام بیاورد. روز شنبه که حملە موشکی انجام شد قرار بود یکی از بزرگترین تظاهراتها علیه دولت نتانیاهو در سرتاسر اسرائیل برگزار شود. لحظاتی بعد از شروع حملە موشکی رهبران این اعتراضات اعلام کردند کە تظاهرات برگزار نمی شود و فعالین جنبش را به کمک به آسیب دیدگان حمله موشکی فراخواندند. در عین حال دولت بطور رسمی شرایط جنگی را، که برای اولین بار بعد از سال ۱۹۷۲ اعلام می شود، اعلام کرد و از این طریق تمام قوانینی کە در چنین شرایطی به دولت اختیارات ویژه می دهد را فعال کرد، از جمله محدود کردن تجمعات و اعتراضات.
تصاویر اولیه آسیب پذیری اسرائیل احتمالاً در ذهن مردم باقی می ماند و به حماس فرصتی برای ادعای یک “پیروزی تاریخی” می دهد. با این حال، برتری نظامی اسرائیل شکی را باقی نمی گذارد کە شکست نظامی اسرائیل با چنین حملاتی امکان پذیر نیست. اما برای بازگرداندن “پرستیژ” به دستگاه اطلاعاتی و نظامی دولت اسرائیل هم بوده باشد، بە احتمال زیاد دولت اسرائیل از خشونت بیش از گذشتە استفادە خواهد کرد و حمله زمینی به غزه و اشغال این منطقه را برای دراز مدت در دستور کار خود قرار می دهد.
از طرف دیگر این رویداد ممکن است حماس را در مقابل تشکیلات خودگردان فلسطین تقویت کند. هدف این گروه افراطی این است که خود را به عنوان تنها نماینده قاطع و شایسته فلسطینیان معرفی کند و خود را در برابر ال¬فتح “سازشکار” بی عمل به عنوان “قهرمان” نشان دهد. حتی اگر حماس به دلیل پاسخ اسرائیل با خسارات شدید مواجه شود، در تعقیب چنین هدفی تفاوتی ایجاد نمی شود، زیرا قهرمان سازی از حماس تنها در شرایط جنگی امکان پذیر است و نه در دوره حاکمیت بدون تشنج این گروه.
این احتمال نیز وجود دارد که این حمله پیامدهایی فراتر از غزه را بە همراه داشته باشد، زیرا حماس به عنوان بخشی از محور جمهوری اسلامی- حماس- سوریه- حزب الله به چنین اقدامی دست زدە است و از این رو نشانەهای زیادی وجود دارد کە جمهوری اسلامی و حزب الله مستقیما از طرف دولت اسرائیل و هم پیمانانش، بویژه آمریکا، مسئول این حمله شناختە می شود. اقدامات تلافی جویانه اسرائیل علیه ایران در سوریه و یا حتی در درون ایران غیر ممکن نیست. البته رژیم اسلامی از حمایت از گروههای تروریستی فلسطینی ابایی ندارد، اگر چه در این مورد مشخص مسئولیتی را نپذیرفتە است و تنها به “تبریک گفتن” و حمایت خود اکتفا کردە است. البته حماس رسما اعلام کردە است کە این حمل با حمایت جمهوری اسلامی انجام گرفتە است.
از این رو، این حمله به احتمال زیاد طی ماهها با همکاری حزبالله و ایران برنامهریزی و هماهنگ شده است. حماس و حزب الله تحت عنوان “وحدت جبهەها” روابط خود را در دو سال گذشته به طور قابل توجهی تقویت کردەاند. برخی از رهبران حماس به لبنان پناه بردەاند و اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس نیز به طور مکرر به لبنان سفر می کند، به ویژه برای دیدار با دبیرکل حزب الله، حسن نصرالله. امکانات موشکی و مالی حماس با دلارهای جمهوری اسلامی کە به احتمال زیاد از طریق حزب الله تحول دادە می شوند، امکان پذیر شدە است.
آیا حزب الله در جنگ فعلی شرکت می کند؟ بعید به نظر می رسد. بعدازظهر شنبه، حزب الله تنها یک بیانیه حمایتی صادر کرد و اشارەای به نقش خود در حمله نکردە است. باوجود این بنظر نمی رسد حزب الله بخواهد در این مقطع مستقیما وارد جنگ شود. اگر چنین برنامەای داشت می بایست حمله غافلگیرانه خود را همزمان با حماس آغاز می کرد. حزب الله سال گذشته امضای توافقنامه تعیین مرزهای دریایی بین لبنان و اسرائیل را تایید کرد. هم شرایط کنونی لبنان و هم شرایط منطقەای به نفع حزب الله نیست کە مستقیما وارد جنگ شود. با این حال حمله اسرائیل به اهداف این گروه در لبنان محتمل است که می تواند در هر حال به یک جنگ وسیع تر دامن بزند.
اما فرستنده اصلی پیام این حمله نه حماس و یا حزب الله، بلکه جمهوری اسلامی است. ڕژیم اسلامی می خواهد با به رخ کشاندن قدرت منطقەای خود موقعیتش را تقویت و بحران ها را از خود دور کند. به عنوان مثال می خواهد فرایند عادی سازی مناسبات دولتهای عربی، بخصوص عربستان سعودی را غیر ممکن و یا حداقل با چالش مواجه کند. اینکه خامنەای بارها اعلام کرده است که “دولتهایی كه قمار عادیسازی با اسرائیل را برای خودشان سرمشق كار قرار میدهند ضرر خواهند كرد و باخت منتظر آنهاست” و این عادی سازی برای آنها “بسيار عبرتآموز خواهد بود” به این معناست که جمهوری اسلامی برای حفظ موازنه قدرت و منافع خود در منطقه کوتاه نمی آید.
رژیم اسلامی در عین حال با تلاش برای متشنج کردن منطقە و به نمایش گذاشتن قدرت منطقەای خود می خواهد این پیام را به مخالفین داخلی خود بدهد که کماکان قدرت حاکمیت مطلق را دارد، بویژه بعد از خیزش ژینا که تصور در مورد چنین قدرت مطلقی خدشەدار شده است. می شود گفت کە رژیم اسلامی بیش از هر دولت دیگر در منطقه به تشنج، جنگ و بی ثباتی احتیاج داد تا بتواند بقای خود را در مقابل اعتراضات داخلی و فشارهای بین المللی تضمین کند. این پیام را به رقبای خود بدهد کە کماکان می تواند خاورمیانه را از طریق نیروهای نیابتی به خاک و خون بکشد و اگر بقایش در خطر باشد این توان را در حد اعلا به کار خواهد گرفت.
اما جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل تنها دولتهایی نیستند که به چنین تشنجی احتیاج دارند. دولت ترکیه کە در هفتەهای اخیر حملات خود به کردستان در عراق و سوریه را گسترش دادە است و پیداست به فکر حمله وسیع به روژاوا است، تشنج در منطقه را بخشی از ملزومات حمله احتمالی خود می داند تا در سایه اوضاع آشفته در کل منطقه طرح های خود را با کمترین هزینە و مقاوت جهانی و اعتراضات مردمی پیش ببرد.
می توان تشنج میان دولت عراق با اقلیم کردستان را هم به این اضافە کرد کە دولت عراق در پی تضعیف موقعیت دولت محلی است کە طبیعتا با بی ثبات شدن منطقه بهتر می تواند چنین پروژەای را پیش ببرد. از طرف دیگر به نظر می رسد دولت روسیه هم بخواهد از نعمت جنگ در خاورمیانه بهرە بگیرد و توجەها را از جنگ در اوکراین به این منطقه معطوف کند.
با توجه به آنچه مورد اشاره قرار گرفت، در درجه اول نزاع و منافع دولتها است کە چنین رویدادی را ممکن کرده است و این دولتها هم هستند کە از این وضعیت متشنج نهایتا بهرە را می برند. شاید عجیب به نظر برسد اگر بگوییم ممکن است حماس آخرین نیرویی باشد که از چنین حملەای نفع می برد. این حمله می تواند پایان حاکمیت این گروه بر غزه باشد، حاکمیتی کە تاکنون تنها با همکاری دولت اسرائیل امکان پذیر بود.
اگر چه پیامدهای پیش رو بطور قطع قابل پیش¬بینی نیستند و اهداف نیروهای مختلف کاملا روشن نیست، اما بسیاری از شواهد به ما می گوید کە با این حملات شرایط منطقه تغییر خواهد کرد و احتمال یک جنگ گسترده و درازمدت وجود دارد. در یک زمینه متاسفانه نتیجه روشن و غیر قابل تردید است، آنهم تبعات فاجعه بار چنین بی ثباتی برای مردم غیر نظامی. از هم اکنون صدها نفر، کە هیج نقشی در این درگیری ها نداشتەاند، جان باختەاند، هزاران نفر آوارە شدەاند و پیش بینی می شود یک فاجعه انسانی هولناک در حال وقوع باشد.
عادل الیاسی