شباهنگ راد
شرح کارکردهای نظام فعلی و گذشته کار دشواری نیست. رو است و صدمات وارده به میلیونها انسان قابل کتمان و تحریف شدنی نیست. اسناد زیاد است و بعضاً قربانیان و بازماندگان دو نظام هم بخشی از سند و تاریخِ زنده سرکوبگران ایران هستند. تلاشِ بسیار فراوانی از سوی نظام فعلی و وارثین نظام گذشته پیرامون محترم شمردن به حقوق پایهای زنان و دختران، کارگران و زحمتکشان صورت میگیرد، امّا همۀ آنها یاوهگویی و در مخالفت با حقیقت است. بههرحال بهدوراز آنچه از زبان و دمودستگاههای سران حکومتهای فاسد و مدافعین سیستم امپریالیستی ایران به بیرون رله میشود، آن است که تاریخِ جنبشِ کمونیستی – تودهای از آغاز تابهحال، پُر از خبرگی و آزمونها، فرازوفرودها، پسرفت و پیشرفتهاست. اگرچه کنش و واکنشها ازجمله خواص همۀ جامعههای طبقاتی است و جانیان بشریت به دلیل ماهیت غیرانسانیشان جهان را به ویرانه تبدیل کردهاند و فرصتی برای زندگی بخورونمیرِ میلیاردها انسان دردمند باقی نگذاشتهاند. کار و سیاست همۀ نظامهای سرمایهداری همچون نظام پیشین (پهلوی) و نیز نظام فعلی (جمهوری اسلامی) بود و هست و بهطورقطع هر یک از این نظامها آنچنان جنایاتی در حق کارگران، زحمتکشان، جوانان، کمونیستها و مبارزان مرتکب شدهاند که توضیحِ کامل آنها ممکن نیست.
درهرصورت تعرض به ثروتهای جامعه، جنگ و تحمیلِ سیاستهای عقبمانده [در دنیای زیر سلطۀ سرمایهداران] عادی شده است و بدین ترتیب سُخن گفتن از به رسمیت شناختن حقوق انسانها و آزادیِ افکار و احزاب بیمعناست. موضوعاتی که این روزها به وردِ زبانِ وابستگانی همچون رضا پهلوی تبدیلشده است. متأسفانه [بنا به دلایل چند] چند وقتی است که عناصر متعلق به بالاییها در قامت حامی زنان و دختران، کارگران و زحمتکشان به میدان آمدهاند و بر این نظر هستند که تضمین آزادی و حقوق برابر بدون تفویض «وکالت» به نمایندۀ بیچونوچرای سرمایه ناممکن است. انگار فراموششده است چگونه حکومت پهلوی صدها تن از آزادیخواهان، نویسندگان و شاعرانی همچون گلسرخی، کرامت الله دانشیان را به بهانههای واهی به مسلخ مرگ کشاند؛ انگار از یادها رفته است چگونه برای به تسلیم واداشتن زندانیان سیاسی، بدنشان را با اتو و دیگر ادوات شکنجه مثله کرد؛ انگار از یادها رفته است چطور برابری و حقوحقوق زنان در زیر سلطۀ نظام شاهنشاهی لگدمال شد؛ بالاخره مثلاینکه فراموششده است چگونه سرکوبگران شاه دانشگاههای ایران را به حمام خون تبدیل کردند و صدها دانشجو را دستگیر و شکنجه و از دم تیغ گذاردند. تهوعآور است و وارثین نظام پهلوی علیرغم کولهباری از غارت و قساوت، مدعی به رسمیت شناختن حقوق مردم، جوانان و آزادی بیان هستند! پرواضح است با چنین سیاست و سازوکارهایی نمیشود ماهیت نظام گذشته را در تقابل با ماهیت نظام فعلی قرارداد. بهاینعلت که مقولۀ آزادی، تقسیم ثروت جامعه با افکار سودجویانه مدافعین طبقۀ سرمایهداری در تضاد کامل قرار دارد؛ بهاینعلت که همۀ آنها حامی طبقۀ بالاییها بوده و هستند. پس ادعای برابری و برقراری عدالت اجتماعی از طرف آنها، دروغ، ظاهرنمایی و تخلیۀ انرژی روبهافزون افزون افزون جوانان، تحریف تاریخ و اعمال سیاسی نظام گذشته است. آنقدر صدمات وارده به جامعه، به کارگران، زحمتکشان، جوانان، زنان و دختران، دانشجویان و خانوادههای زندانیان سیاسی توسط نظام پیشین زیاد است که با هیچ عنوان [یا عناوینی] نمیشود آنها را راست ریس کرد. تپههای اوین، دستگیری و شکنجههای وحشیانه ساواکِ پهلوی به کمونیستها، مبارزان و مخالفین در زندانهای مخوف و نیز هجوم وحشیانه به اعتراضات و مطالبات بدیهی کارگران و زحمتکشان، جز باطلی و بیمایگی نظر سلطنتطلبان پیرامون دفاع از دمکراسی و آزادی بیان نیست. به دیگر سُخن نمیشود تاریخِ سیاسیِ نظام گذشته را مرور کرد و در آن ردی از بالا کشیدن ثروتهای جامعه و سرکوب کمونیستها و مخالفین نیافت. در حقیقت سیاهکل برآیند مناسبات خفقانآور نظام شاهنشاهی بود و نشان داد که پس زدن سیاست تعرضی نظام، وابسته به انتخاب عمل مسلحانه توسط کمونیستهای مدافع کارگران، زحمتکشان، زنان و جوانان است.
قطعاً در وصف و جوهرِ سیاسی – تئوریک سیاهکل و اثرات متفاوت آن بر روی جامعه و بر افکارِ صدها جوان کمونیست و مبارز بسیار گفته و نوشتهشده است؛ امّا آنچه این روزها و بخصوص در حولوحوش اعتراضات بیش از چهارماهۀ جوانان ایران [علیرغم یاوهگوییهای وارثین و خانوادۀ نظام پیشین] اهمیت دارد، توضیحِ این موضوع است که جامعۀ آن زمان همان بود که در بیش از چهار دهه هست. منظور از اینکه سیاستها و کارکردها شبیه به هم [در حقیقت ماهیت هر دو یکسان] بود و هست. دستدرازی به اموال عمومی و متعاقباً تعرض به خواستههای ابتدائی میلیونها کارگر و زحمتکش، گستردگی خفقان و تور پلیسی در به دام انداختن کمونیستها، مخالفین، تحقیر و توهینِ زنان و نظایر اینها، رمز و نمادِ عملی همۀ مدافعین طبقۀ سرمایهداری وابستۀ ایران بود و هست. هم سندها موجود و هم بعضاً قربانیان آن دوران از تاریخ، زنده هستند. نه فراموش خواهد شد [خواهند کرد]؛ نه بخشش و نه کمترین همزادی و یا همراهی با مدافعین سیستم و مناسبات امپریالیستی ممکن و جایز است. مواردی که امروزه از سوی اینوآن و از طرف رمُالهای سیاسی (همچون حامد اسماعیلیون)، بعضاً خوانندگان (همچون داریوش اقبالی)، ورزشکاران (همچون علی کریمی) و تلخکهای سرمایه (همچون مسیح علینژاد)، در فضای بیرون از مرزها سایه انداخته است که قطعاً ربطی به خواستهها و سیاستهای اعتراضی درون جامعه ندارد؛ نظام شاه برکنار شد، امّا انبانی از جنایت و صدمه بر جای گذشته است که تا ابد ماندگار خواهند ماند؛ شاه رفت، امّا حامیان و وارثان آن به دنبال برقراری نظامِ مطابق با تضمین و تأمین منفعت طبقۀ سرمایهداری هستند؛ همان نظامی که تاب و تحمل پایینترین اعتراض سازندگان اصلی جامعه را نداشت و جوابش در مقابل هر اعتراض مسالمتآمیز کاربرد سلاح و خون و خونریزی بود. مسلماً کارِ و مشغلۀ تودههای ستمدیده با نظام پیشین نهتنها تمام نشده است بلکه در انقلاب آتیِ به رهبری کارگران و زحمتکشان، همۀ عاملین، مجریان و وارثین پهلوی مورد بازخواست و محاکمه قرار خواهند گرفت.
درهرصورت و خارج از تقلاهای سیاسی بازماندگان و دار و دستههای نظام پیشین و دیگر سخنگویان طبقۀ سرمایهداری، دو موضوع در این خصوص روشن است. اوّل عمر آن شکلِ حکومتی به تاریخ پیوسته است و فرصتی در بازگشت آن [با تعیین سابق] نیست؛ دوّم [مهمتر] جامعۀ فعلی ایران [منحیثالمجموع] علناً پاسخ روشن و صریح خود را نسبت به المشنگه واماندگان نظام پیشین آنهم با برافراشتن پرچمِ، «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر» داده است. یعنی اینکه تکلیفِ سیاسی نظام پهلوی نهفقط این روزها بسا که چندین دهه قبل از جانب بخشهای متفاوت ستمدیده دادهشده است. در حقیقت نظام شاهنشاهی جواب خود را از سوی جامعه و مردم در سالهای 56 و 57 و آنهم در ابعادی گسترده و بیسابقه گرفته است. پس فهم و دریافت دقیق اینها از یکسو دربرگیرندۀ صفآرایی بهتر در برابر حاکمان ایران، فرومایههای سیاسی و دیگر نمایندگان سرمایۀ جهانی و از سوی دیگر شفافسازی بیشازپیشِ اعمال سراسر جنایات نظامهای پیشین [همچون پهلوی] به نسل جوان امروزی است.
درست است حکومتمداران و دولتمداران فعلی، در ابعادی دهشتناکتر به جامعه، به مردم، به زنان و دختران و جوانان یورش آوردهاند؛ درست است کاربست خشونتِ عریانِ حکومتمداران و دولتمداران نظام جمهوری اسلامی ثانیهای و شهرۀ عام و خاص شده است، ولی اینها به معنا مصلح و محق بودن نظام قبلی در برابر خواستههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میلیونها کارگر، زحمتکش، دانشآموز و دانشجو، زن و دختر و کودک نبود و نیست؛ به معنا آن نیست که نظام پهلوی مدافع حقوقِ برابر و آزادی احزاب بود. بنابراین بیهوده وارثین آن دعوی دمکراسی و آزادی از قیدوبندهای اسارتبار امپریالیستی دارند. برای اینکه علناً موافق باسیاستهای سرکوب و بادوامی سپاه پاسداران هستند، سپاه پاسدارانی که بیش از چهار دهه هر اعتراضی را در نطفه خفه و صدها هزار تن از کمونیستها، مبارزان، مخالفین، زنان و دختران، دانشجویان و دانشآموزان را به مسلخ مرگ کشاند؛ برای اینکه علناً خواهان ارتباط و حمایت بینالمللی از طرف دولتهای بزرگ هستند؛ همان دولتهایی که عامل اصلی بدبختی، فقر، بیخانمانی مردم و غارت ثروتهای جامعه هستند؛ همان دولتهایی که همراهِ حکومتمداران، مدافع سرکوب اعتراضات چهار دهه و بهویژه در چندماهۀ اخیر هستند؛ همان دولتهایی که با ارسال سلاحهای ساچمهای، شوکرهای الکتریکی، باطوم برقی و دیگر ادوات کُشنده در پی پس زدن اعتراضات زنان و دختران، دانشجویان و دانشآموزان و دیگر تودههای محروم در اقصا نقاط ایران هستند. برعکسِ نظر مدافعین سیستم امپریالیستی، دهههاست جامعه و تودههای محروم تکلیف خود را با حامیان بزرگ و نیروهای سرکوبگر نظام همچون سپاه پاسداران روشن کردهاند. معلوم است که جنگ و اعتراضشان نه صرفاً با نظام جمهوری اسلامی، نهادها و ارگانهای رنگارنگ آن بلکه با همۀ باقیماندگان نظام گذشته هست؛ معلوم است که جامعه و مردم هیچگونه همسویی باسیاستهای قدرتمداران بزرگ و نیز با ستون فقرات نظام جمهوری اسلامی یعنی سپاه پاسداران ندارند. پس بیجهت رضا پهلوی پا وسط گذاشته است و «وکالت» “جامعه” و “مردم” را به عهده گرفته است تا همراه با سپاه پاسداران از شر نظام جمهوری اسلامی خلاص شود! بر همین اساس جامعۀ مدنظر رضا پهلوی کمترین علاقهای با جامعۀ مطابقِ میلیونها انسان دردمند ندارد. زیرا که جامعه و خواست مردم، بنیاناً در تضاد با جامعه و خواست مدافعین طبقۀ بالاییها هست.
بهراستی، مردم و جوانان با چه زبان و اعمالی باید به گوش وابستگان به سرمایه فروکنند که خواهان حیات سپاه پاسداران و دخالت گری قدرتمداران بینالمللی نیستند. مگر بارها و بارها اعلام نکردهاند مخالف هرگونه قیدوبندهای اسارتبار و مراوده با حامیان بزرگ نظام جمهوری اسلامی هستند؟ مگر بارها و بارها اعلام نکردهاند که نظام جمهوری اسلامی حلقهای از زنجیرۀ سیستم و نظامهای سرمایهداری است؟ نظام جمهوری اسلامی بیش از چهار دهه در قدرت ماند بهاینعلت که جامعه [برعکسِ گذشته] فاقد سازمان مسلحِ مطابق با قانونمندیهای حاکم هست؛ منظور از اینکه نظام فعلی ماندگار شد برای اینکه جنبشهای کارگری و تودهای و زنان، بیبهره از ارتباط و حمایت عملی از سوی نمایندگان سیاسی خود هستند. متأسفانه دهههاست خلأ بس عظیمی بر فضای سیاسی جامعۀ ایران سایه انداخته و آشکارشده است که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی و ارگانهای سرکوبگری همچون سپاه پاسداران در اثر تداومِ چنین نقصانهایی است که دارند به سرکوب اعتراضات، اعتصابات کارگری و تودهای، زنان و دختران، دانشجویان و دانشآموزان و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی میپردازند. کاملاً محرز شده است که جامعه نیازمند پیگیری سیاستهای رزمندگان سیاهکل و پیشقراولی اعتراضات کارگری و تودهای است؛ نیز محرز شده است که جامعۀ اعتراضی بدون هدایتگران سالم و وابسته به پائین ره بجایی نخواهد بُرد. از منظر دیگر اگرچه اعتراضات چهارماهۀ اخیر، از موانع سیاسی چهار دهه گذشته [همچون اصلاحطلبی، سبز و نظایر اینها] عبور کرده است، ولی به معنا حمل برنامۀ روشن و هدفمند در برابر نظامِ سراپا مسلح و سازمانیافته نیست؛ متعاقباً اگرچه نظام شاهنشاهی به زیر کشیده شده است، ولی به معنا آن نیست که فاقدِ عناصر و وارثین سیاسی بهمنظور پاسداری از سیستم امپریالیستی در درون جامعه هستند. قبول و آگاهی به این موضوعات و به دنبال تلاش برای رهجوییهای عملی و سازمانیافته، متضمنِ روانتر شدن اعتراضات بخشهای متفاوت جامعه است. بدین ترتیب هرگونه ذوقزدگی و یا عدم قبولِ دخالت گری موذیانه نمایندگان بیچونوچرای امپریالیستها در درون، نهتنها واقعی و راهگشا، بلکه ناصحیح و مهمتر صدمۀ بیشازپیش به اعتراضات جاری و همچنین عقب انداختن خواستههای پایمالشدۀ میلیونها کارگر، زحمتکش، زنان و دختران، دانشجویان و دانشآموزان و دیگر محرومان جامعه است. تجربهها در این خصوص فراوان هست و دیدهشده است که چطور قدرتمداران بینالمللی به یمن دمودستگاههای تبلیغاتی و سرکوب، عناصر وابستۀ خود را در لباسها و در شکلهای حکومتی متفاوت به جامعه و به مردم تحمیل کردهاند.
خلاصه جامعۀ ایران بهنوبۀ خود حامل تجارب بسیار غنی در حولوحوش اعتراضات کارگری و تودهای و بخصوص برآیند تحرکات زنان و دختران، دانشجویان و دانشآموزان و دیگر تودههای محروم است. پس زمانی از شرِ بلایا و مصائب امپریالیستی خلاص خواهد شد که شاهد عروج کمونیستهای اواخر دهۀ چهل باشد. واضحتر اینکه انقلاب ایران به سرانجام نخواهد رسید مگر آنکه سیاست «برای اینکه باقی بمانیم، مجبوریم تعرض کنیم» در میدانهای سیاسی جامعۀ ایران حاکم گردد. راه و سیاستی که رزمندگان سیاهکل در برابر خود قراردادند.
6 فوریه 2023
17 بهمن 1401