کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

آسیب شناسی ازدواج در فرهنگ سرمایه داری

photo 2023 09 05 11 52 57

ازدواج، به عنوان یکی از پایدارترین و کهن‌ترین نهادهای اجتماعی در طول تاریخ بشر، با ورود به عصر سرمایه‌داری، دچار تحولات بنیادین، مبتنی بر “سود، مصرف، رقابت و فردگرایی” شده و فرهنگ سرمایه نه‌تنها اقتصاد و بازار را دگرگون کرده، بلکه به لایه‌های عمیق روابط انسانی نیز نفوذ کرده است.   ازدواج، بخشی از ساختارهای اجتماعی‌ای است که توسط نظام طبقاتی و مالکیت خصوصی دچار فروپاشی و بحران شده است و مفاهیمی همچون عشق، صمیمیت و ازدواج که پیش‌تر معنوی و انسانی تلقی می‌شدند به مرور به کالاهای مصرفی و قابل بازاریابی تبدیل شده اند. سادگی، عشق واقعی و تعهد در عروسی جای حود را به هدیه‌های گران‌قیمت، حلقه‌های برند، لباس‌های لوکس و سفرهای ماه عسل داده‌اند و نتیجه آن، سطحی شدن معیارها و تبدیل ازدواج به یک پروژه اقتصادی–نمایشی است که گاه حتی پیش از شروع زندگی مشترک، زوجین را با فشار مالی و قرض مواجه می‌کند. در این روند، عشق از یک پیوند عمیق روحی و انسانی به تجربه‌ای کوتاه‌مدت، لذت‌طلبانه و مشروط به امکانات مادی، امری موقت و در خدمت رشد شخصی تقلیل می‌یابد. روابط به جای وفاداری، بر مبنای سود و کارایی شخصی شکل می‌گیرند و افراد ناتوان از تحمل بحران‌ها و پذیرش نقص‌ها در شریک عاطفی می‌شوند. این نگاه باعث رشد تنهایی مدرن شده است؛ انسان‌هایی که خواهان عشق‌اند اما قادر به حفظ آن نیستند. بازار سرمایه‌داری، عشق را به ابزاری برای تحریک مصرف تبدیل کرده است و تبلیغات محصولات آرایشی، جنسی، مد، طلا، شکلات و خودرو، همگی از رمزهای عاشقانه بهره می‌گیرند. عشق ایده‌آل به عنوان چیزی که باید خرید، یافت یا به‌دست آورد، تصویر می‌شود و مناسبت‌هایی چون ولنتاین، سالگرد، روز عشق… همگی به بازار وابسته‌اند و احساس را مشروط به خرید می‌کنند که منجر به وابستگی تجربه عشق به توان خرید و نمایش اجتماعی آن می‌شود، در چنین فضایی، تعهد، صبر و رشد مشترک جای خود را به تعویض آسان و تنوع‌طلبی می‌دهد. در چنین محیطی افراد شریک زندگی را نیز مانند کالا بر پایه ظاهر، درآمد، موقعیت اجتماعی و جذابیت بیرونی انتخاب میکنند؛ رسانه ها هم با تبلیغ استانداردهایی غیرواقعی از زیبایی، موفقیت، و رابطه کامل، باعث می‌شوند که افراد در ازدواج به جای تعهد پایدار به دنبال مصرف عاطفی، جنسی یا مالی باشند. در نتیجه، عدم رضایت از رابطه، بی‌ثباتی عاطفی و افزایش طلاق از پیامدهای فرهنگی این نگرش است. فردگرایی لیبرالی، که از ارکان فرهنگ سرمایه‌داری است، اولویت را به آزادی فردی، خودتحقق‌بخشی و انتخاب شخصی می‌دهد. اگرچه این ویژگی‌ها در ظاهر مثبت‌اند، اما در نهاد ازدواج که بر پایه همزیستی، ایثار و تعهد شکل می‌گیرد، پیامدهایی ویرانگر دارند: زوج‌ها در برابر مشکلات به‌جای گفت‌وگو، ترجیح می‌دهند رابطه را ترک کنند. تعهد به همسر یا فرزند، جای خود را به «اول خودم» می‌دهد. همچنین مفهوم طلاق توافقی ، که مسئولیت پذیری در روابط را نادیده میگیرد، گویی ازدواج یک قرارداد کاریست که هر زمان دلشان خواست قابل فسخ باشد. جوانان برای تشکیل خانواده نیاز به شغل، درآمد پایدار، مسکن و امکانات دارند و هزینه‌های بالای مراسم ازدواج، اجاره خانه، جهیزیه، زندگی شهری و … موجب تعویق یا انصراف از ازدواج شده است. این وضعیت منجر به افزایش روابط گذرا، هم‌باشی‌های بی‌تعهد و تجرد طولانی‌مدت شده است. سرمایه‌داری با ترویج فرهنگ مصرف سریع و جایگزینی آسان، به طور ناخودآگاه ذهنیت ناپایداری را در روابط انسانی نهادینه می‌کند که ازدواج نیز از این آسیب در امان نیست: اگر رابطه به‌سرعت رضایت‌بخش نباشد، خروج ساده‌ترین گزینه است و دیگر تابو نیست؛ گاه حتی بخشی از مسیر معمول زیست مدرن تلقی می‌شود. با افزایش استقلال مالی زنان جدا از سود و زیانش، و کاهش حمایت‌های عاطفی ، طلاق عاطفی و حقوقی هر روز بیشتر می‌شود. در گذشته، ازدواج بستری برای تربیت فرزند، آرامش روانی و رشد اخلاقی بود اما الان خانواده به یک واحد مصرفی و گاه حتی شرکت اقتصادی کوچک تبدیل شده است: والدین عمدتاً نه برای تربیت و رشد خانواده بلکه برای تأمین مالی وقت می‌گذارند، فرزندآوری با محاسبه‌های اقتصادی و فایده‌گرایانه سنجیده می‌شود و احساسات با ابزارهای دیجیتال و سرگرمیهای مصرفی جایگزین شده‌اند. در نتیجه، سرمایه‌داری، با تأکید بر فردگرایی، مصرف‌گرایی، تجمل، رقابت و سودمحوری، بنیان‌های نهاد ازدواج را تضعیف کرده و آن را به نهادی بی‌ثبات، پرهزینه و عاری از معناهای انسانی عمیق تبدیل کرده است.  برای حفظ و بازسازی ازدواج به‌عنوان یک نهاد سالم، پایدار و انسانی، جامعه نیازمند، بازنگری در نظام ارزشی غالب، آموزش‌های عاطفی و اخلاقی و بازگشت به مفاهیم بنیادین چون عشق، مسئولیت، گذشت و همزیستی است. در چنین شرایطی، ازدواج دیگر به‌عنوان نهاد سلطه‌گر و اقتصادی وجود نخواهد داشت بلکه روابط انسانی، برابر و غیراستثماری، جایگزین می‌شوند و عشق به عنوان پیوندی عمیق میان انسان‌ها، از قید ساختارهای اقتصادی رها خواهد شد.

لقمان مهری 4/6/2025