کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
مطالب رسیده

هیرکانی در آتش؛ ایران در شعله‌های رژیمی که دشمن زندگی است

IMG 20251124 WA0004

 

آتش‌سوزی جنگل‌های هیرکانی تنها نابودی یک زیست‌بوم کهن نبود؛ اعلام خطر برای همه‌ی ما بود—برای طبقه‌ی کارگر، زحمتکشان شهر و روستا، زنان، جوانان و همه‌ی کسانی که آینده‌شان در خطر است. این فاجعه محصول تصادف یا ناتوانی صرف نیست؛ پرده‌برداری عریان از منطق ویرانگر حکومتی است که کشور را در خدمت بقای اقلیت حاکم و انباشت سرمایهٔ فاسد قرار داده است. رژیمی که امروز بر ایران حکم‌فرماست تنها ناکارآمد نیست؛ ماهیتاً دشمن زندگی، طبیعت و نسل‌های آینده است. آنچه در هیرکانی رخ داد، نمایانگر همان روندی است که سراسر کشور را دربر گرفته: نابودی منابع طبیعی، غارت سرمایه‌ها، افزایش فقر و محرومیت، سرکوب مردم و تاراج آینده‌ی نسل‌های بعدی.

سال‌هاست سیاست‌های اقتصادی و سیاسی این رژیم بر پایهٔ انباشت سرمایه، رانت، فساد و سرکوب طبقات فرودست شکل گرفته است. جنگل‌ها، رودخانه‌ها، خاک و منابع آب نه سرمایه‌های عمومی، بلکه ابزار بهره‌کشی و سوداگری شده‌اند. آتش هیرکانی محصول سیاست‌گذاری عمدی و ساختاری است که طبیعت و انسان را قربانی منطق سرمایه‌داری انگلی و اقتدارگرایانه کرده است. فرسایش خاک، رانش زمین، سیلاب، مهاجرت اجباری، افزایش فقر و نابودی زیست‌بوم پیامدهای مستقیم این سیاست‌ها هستند؛ پیامدهایی که طبقات فرودست نخستین قربانیان آن‌اند. این واقعیت همان چیزی است که مارکس «تخریب دوگانهٔ انسان و طبیعت» می‌نامد.

رژیم موجود نه تنها به محیط‌زیست بی‌توجه است، بلکه ویرانی را به ابزار بقای خود بدل کرده است. وقتی بودجه‌های ملی صرف دستگاه‌های سرکوب می‌شود، فعالان محیط‌زیست زندانی‌اند و غارتگران آزاد، و تصمیمات کلان کشور برای منافع یک اقلیت محدود تنظیم می‌شود، سخن از اصلاح یا شفافیت بی‌معنی است. این ساختار، ماهیتاً ضدانسان، ضدطبیعت و ضدآینده است و هیچ امیدی به اصلاح آن نمی‌تواند واقعی باشد.

پیامدهای فاجعهٔ هیرکانی محدود به امروز نیستند؛ بحران زیست‌محیطی با بحران اجتماعی و اقتصادی درهم آمیخته است. منابع معیشتی جوامع کارگری و روستایی تهی می‌شود، فشار بر زنان و جوانان افزایش می‌یابد و امکان زندگی پایدار برای نسل‌های بعدی به شدت تهدید می‌شود. این فاجعه هشداری روشن است: هر روز که این ساختار بماند، منابع حیاتی، امنیت انسانی و آینده‌ی کشور بیشتر تهدید می‌شود.

در برابر چنین رژیمی، سکوت و بی‌عملی خیانت است. وظیفهٔ طبقهٔ کارگر، زنان، جوانان، معلمان، پرستاران، فعالان محیط‌زیست و همه‌ی نیروهای اجتماعی آن است که دست در دست هم داده، مقاومت و سازماندهی کنند. جنبش‌های زیست‌محیطی باید به جنبش‌های طبقاتی پیوند بخورند، اعتراضات پراکنده باید به اراده‌ای مشترک و سازمان‌یافته تبدیل شود و کمیته‌ها و شبکه‌های مقاومت محلی و میدانی تشکیل شوند تا در برابر ویرانی ساختاری ایستادگی کنند. مبارزه برای حفظ جنگل‌ها و منابع طبیعی، بخشی جدایی‌ناپذیر از مبارزه برای آزادی و برابری اجتماعی است و هیچ آینده‌ای بدون تحقق عدالت زیست‌محیطی و اجتماعی ممکن نیست.

راه رهایی و نجات طبیعت روشن است: تا زمانی که این حکومت و نظام ویرانگر پابرجاست، هیچ جنگلی، هیچ رودخانه‌ای و هیچ نسلی در امنیت نخواهد بود. نجات هیرکانی، نجات ایران و آینده‌ی نسل‌های بعدی تنها با برچیدن این ساختار ضدزندگی و برپایی جامعه‌ای آزاد، برابر و سوسیالیستی ممکن است؛ جامعه‌ای که در آن انسان و طبیعت هر دو ارزش واقعی داشته باشند.

گلاویژ رستمی