ارزیابی مشترک
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
اول ـ تدبیر سران جمهوری اسلامی برای نجات از فروپاشی
پس از برگزاری اولین دور مذاکرات میان جمهوری اسلامی و دولت ترامپ در عمان در روز شنبه گذشته ، امروز نیز دور دوم مذاکرات در سفارت عمان در ایتالیا برگزار شد. در دور اول دو طرف نتایج اولین دور مذاکرات را «بسيار مثبت و سازنده» ارزیابی کرده بودند اما اظهارات ضد و نقیض استیو ویتکاف و سایر مقامات آمریکائی پس از اظهارات خوشبینانه اولیه، موفقیت مذاکرات آغاز شده را تا حدی در سایه تردید قرار داده بود. قرار است مذاکرات فنی از روزچهارشنبه در عمان میان هیئت های نمایندگی طرفین شروع شده و روز شنبه نیز مذاکرات عراقچی و ویتکوف ادامه یابد.این مذاکرات را باید در متن شرایط جدیدی مورد ارزیابی قرارداد که بازیگران منطقه ای وجهانی درآن قرارگرفته اند؛
۱ـ واقعیت این است که رهبران اصلی جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده اند که برای جلوگیری از فروپاشی نظام سیاسی شان و برای مقابله با شورش های مردمی باید جام زهر دیگری را سربکشند. آنها پس از شکست های پی در پی در سیاست خارجی و تغییر ریل در این عرصه، دریافته اند که بدون توافق با “کدخدا” امکان کاهش یا لغو تحریم ها وجود ندارد. توجه داشته باشیم با انتصاب مسعود پزشکیان، سخنان او در نیویورک و چراغ سبز دادن به آمریکا و حتی “برادر” خواندن این کشور، بیان سیاست جدیدی بود که از سوی سکانداران قدرت در پیش گرفته شده بود. بی جهت نیست که حالا در میان رهبران رژیم حتی بحث سرمایه گذاری آمریکا در ایران و عادی سازی روابط دو کشور نیز به میان آمده است.
۲ـ از آن سوی ماجرا نیز، دولت آمریکا با آگاهی کامل به اینکه رژیم اسلامی در بدترین شرایط ممکن خود قرار دارد، به دنبال استراتژی تقویت هژمونی خود در خاورمیانه، یکسره کردن موضوع تهدیدات حکومت اسلامی ایران، عدم دسترسی ایران به سلاح اتمی و از این طریق تمرکز بیشتر بر چین و چالش های آینده بین این دو قطب هژمون است. تاکتیک کنونی دولت ترامپ مذاکره در شرایطی ست که تهدید نظامی همانند شمشیر داموکلس در بالای سر حکومت اسلامی قرار دارد. این گزینه فعلا در مقایسه با گزینه های دیگر از جمله جنگ محدود و یا رژیم چنج عواقب روشنتری دارد. آنها به این ارزیابی نیز رسیده اند که سیاست “رژیم چنج“ در شرایط حضور یک جنبش قدرتمند مردمی نمی تواند تضمین کننده منافع آنها باشد. به این نکته نیز توجه کنیم که سیاست “رژیم چنج” در دیگر کشورها شکست سختی خورده و در میان تصمیم گیران آمریکایی از حمایت زیادی برخوردار نیست. بر این پایه است که دولت ترامپ اعلام کرده که حاضراست با همین حکومت کار کنند و جمهوری اسلامی از یک رژیم مخالف به یک رژیم همکار آمریکا در تقسیم کار منطقه ای تبدیل شود. اما این موضع در درون هیئت حاکمه آمریکا با چالش های جدی روبروست که موضع گیری های ضد و نقیض از نشانه های جدی آن است.
۳ـ در کنار موقعیت جمهوری اسلامی و آمریکا، کشورهای عربی منطقه به این نتیجه رسیده اند که همزمان با تغییر سیاست منطقه ای رژیم اسلامی و در متن شکست های حکومت ایران در تحولات پس از هفتم اکتبر، همکاری با جمهوری اسلامی بیشتر بر منافع شان انطباق خواهد داشت. کشورهای عربی که در دور اول دولت ترامپ، او را به خروج از برجام تشویق می کردند، اکنون آغاز مذاکرات دو کشور را مثبت ارزیابی کرده اند. پیام های دولت های عربستان، امارات، قطر، کویت، عراق و مصر و استقبال از مذاکرات مؤید این امر است. سفر خالد بن سلمان برادر محمد بن سلمان، وزیر دفاع این کشور همراه با یک هیئت هفتاد نفره، در این شرایط معنای خاصی دارد و بی ارتباط با مذاکرات ایران و آمریکا و خطر جنگ و بمباران ایران و واکنش جمهوری اسلامی به آن نیست. این کشورها که با فروش فراوان نفت، رشد اقتصادی سرسام آوری را تجربه می کنند، خواهان درگیری میان آمریکا و جمهوری اسلامی و نا امن شدن منطقه نیستند.
۴ـ اصلی ترین مخالف مذاکرات آمریکا و جمهوری اسلامی و عادی شدن روابط دو کشور، دولت نتانیاهوست. حکومت نژادپرست اسرائیل هم به طور مستقیم و هم از طریق لابی قدرتمند خود در آمریکا، همواره علیه حل مسئله اتمی جمهوری اسلامی و عادی شدن روابط ایران با آمریکا فعالیت کرده است. در شرایط کنونی که دولت نژادپرست اسرائیل یک نسل کشی خشن و پاکسازی قومی جنایتکارانه را در غزه به پیش می برد، در تلاش است تا با شعله ور کردن آتش یک جنگ بزرگ در منطقه ، این جنایات ضد بشری را در پرده دود آن از چشمان حساس مردم جهان پنهان سازد. اما دولت فاشیستی اسرائیل در شرایط کنونی توان مقابله با نظرات ترامپ را ندارد. . جنایات این رژیم در غزه آنچنان رسوایی برای رهبری این رژیم به دنبال داشته که باعث افزایش فشار کشورهای عربی بر آمریکا شده و همین امر قدرت تاثیرگذاری لابی اسرائیل در کابینه ترامپ و آمریکا را تا حدی تحت تاثیر قرار داده است. بر این پایه می توان با احتیاط به این ارزیابی رسید که قدرت کارشکنی دولت اسرائیل در مذاکرات کنونی همچون گذشته نخواهد بود.
در صورتی که توافق با آمریکا به نتیجه برسد و اگر این مذاکرات زیر فشار مخالفان توافق در هم نشکند، آنگاه با دو پدیده سیاسی روبرو خواهیم شد.
اولین مسئله، در متن تحولات جدید شاهد تجدید ساختار و یا تغییر سیاستهای داخلی نظام جمهوری اسلامی و تغییر پاره ای از سیاستهای بنیادی این نظام فاشیستی هستیم. سران رژیم تلاش می کنند تا با کاهش بحران های اقتصادی از طریق توافقات در سیاست خارجی و لغو تحریم ها، از فروپاشی حاکمیت اسلامی جلوگیری کند. تغییر ریل درونی رژیم برای همراه کردن بخش های اپوزیسیون درونی نظام و باز کردن فضا برای اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصول گرایان میانه و مهار نیروهای هارتر و فاشیستی تر درون حاکمیت در راستای گسترش پایه حکومتی رژیم صورت می گیرد. روشن است تلاش برای گسترش این پایه حکومتی بر تلفیقی از سرکوب خشن نیروهای رادیکال جامعه که خواهان سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی هستند و ایجاد امید در بخش هایی از جامعه برای گسترش هژمونی نظام استوار خواهد بود. سکانداران قدرت در جمهوری اسلامی به خوبی دریافته اند که اصلی ترین خطری که آنها را تهدید می کند خیزش انقلابی مردم در ایران و خطر “شورش نان” است. بر این پایه است که تغییر ریل در سیاست خارجی را در پیش گرفته اند و حاضرند مقدمات روابط عادی سازی با دیگر کشورها را نیز فراهم آورند.
دومین مسئله، نقش جدیدی است که جمهوری اسلامی تجدید سازمان داده شده در منطقه بر عهده خواهد گرفت. اگر مناسبات ایران و آمریکا حدی از عادی سازی را تجربه کند، آنگاه نقش و جایگاه عادی جمهوری اسلامی در منطقه ، امکان بازیگری آن را افزایش خواهد داد. در این حالت طرح هایی همچون ایجاد امنیت جمعی منطقه ای، ایجاد تبادلات اقتصادی منطقه ای و کاهش تنش های منطقه ای فراهم خواهد آمد. در صورت به حرکت درآمدن چرخ های اقتصاد ایران، منطقه در این عرصه نیز شرایط جدیدی را تجربه خواهد کرد. پائین کشیده شدن فتیله خطر جمهوری اسلامی در منطقه، دست آمریکا برای تمرکز بر رقابت و مقابله با چین را بازتر خواهد کرد. این یکی از اهداف آمریکا برای به سروسامان دادن به توافق خود با جمهوری اسلامی می باشد. روشن است که آمریکا در تلاش خواهد بود تا با سروسامان دادن به نوعی سازش با جمهوری اسلامی، از قدرت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ایران به نفع خود استفاده کرده و مانع از آن شود که ایران بیش از حد به چین یا روسیه وابسته شود و به اهرم فشار این قدرت ها مبدل گردد. تجارب نه چندان مثبت جمهوری اسلامی در سیاست “نگاه به شرق” رهبری رژیم اسلامی در این راستا به نفع آمریکا عمل خواهد کرد و نیروهای اپوزیسیون درون حاکمیت را تقویت خواهد نمود. توجه داشته باشیم که آغاز مذاکرات جمهوری اسلامی و آمریکا در شرایطی که هنوز جنگ اوکراین و روسیه ادامه دارد و روابط آمریکا و روسیه نیز هنوز در آغاز طی مسیر عادی سازی است و نتیجه نهائی آن هنوز در پرده ابهام قرار دارد. همین واقعیت امکان تاثیرگذاری روسیه بر روند مذاکرات ایران وآمریکا را کاهش داده است. کشورهای اروپایی نیز با حساسیت بالا مذاکرات تهران ـ واشنگتن را دنبال می کنند و نگران آن هستند که در این میان منافع آنها مورد توجه قرار نگیرد.
دوم ـ کاهش نقش محوری رهبر رژیم و احتمال شورش نیروهای درونی نظام اسلامی
پذیرش مذاکره با آمریکا زیر فشار خطر فروپاشی از درون و تهدیدات سنگین آمریکا از بیرون بر متن شکست های پی در پی رژیم در منطقه و عقب نشینی های رژیم در مقابل مطالبات جنبش های پیشرو اجتماعی و از آن جمله زنان همچون تعلیق قانون “حجاب و عفاف” یا تحمل از سر اجبار جشن های نوروزی مردم، بحران در درون حاکمیت را به شکل بیسابقه ای افزایش داده است. در هم شکسته شدن یک به یک خط قرمزهای رهبر رژیم ، اعتبار او را در میان نیروهای درون حکومتی نیز به چالش کشیده است. رهبر رژیم زمانی در جمع فرماندهان سپاه در استان های سراسر کشور، در برابر درخواست تغییر از سوی بخشی از آنها چهار خط قرمز را تعیین کرده بود. حفظ حجاب، عدم مصالحه با آمریکا، تداوم حصر رهبران جنبش سبز و تداوم کار شورای نگهبان. حالا مسئله حجاب توسط زنان آگاه و جنبش های عظیم اجتماعی همچون خیزش ژینا در هم شکسته شده، مذاکراه با آمریکا آغاز شده، پروسه رفع حصر یکی از زندانیان انجام گرفته و گفته می شود روند رفع حصر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد هم در جریان است. به دیگر سخن خط قرمزهای خامنه ای یک به یک به زیر سئوال می رود و رهبر و سرسپردگانش مجبورند مدام نیروهای پایه رژیم را نسبت به این تحولات توجیه کرده و مانع گسترش روند ریزش در میان هواداران شان شوند. هم زمان با این روند، سیاست خامنه ای برای عملی شدن “گام دوم انقلاب اسلامی” با همت “جوانان انقلابی حزب الهی” نیز بر باد رفته است. فروپاشی اعتبار رهبر را در نمونه های روشنی می توان دید؛
۱ـ در جریان طرح مسائل سیاسی و روشن شدن ناکارآمدی های سیاست های رهبر رژیم در چند دهه گذشته، برای اولین بار شاهد افشاگری ها، بیان خاطرات سیاسی، طرح اتهامات روشن در شکست سیاست ها و مطرح گشتن ارزیابی های متفاوتی از سوی شخصیت های درون نظام هستیم. مناظره ها، گفتگوهای چند هفته اخیر از سوی حسن روحانی، محمد جواد ظریف، علی طیب نیا، علی اکبر صالحی، محمود واعظی، مرتضی الویری، علی شکوری راد، محمد مخبر و محمود احمدی نژاد تماما حاوی اطلاعات بسیار روشنی از کارشکنی های است که رهبر رژیم یا نزدیکان او در سیاست گذاری های گذشته داشته اند که وضعیت کنونی کشور از نتایج آن سیاست هاست. این حجم از افشاگری ها و بیان خاطرات سیاسی، در رژیم به شدت بسته و امنیتی اسلامی بسیار بیسابقه است.
۲ـ به بازی گرفته شدن اپوزیسیون درونی حکومت پس از انتخاب مسعود پزشکیان، کم رنگ شدن نقش نیروهای امت گرای حکومتی و اکنون آغاز مذاکره با آمریکا، جناح فوق ارتجاعی درون رژیم، را به خشم آورده است. اما باید توجه داشته باشیم با توجه به نفوذ و قدرت این نیروها در “صدا و سیما“، در نهادهایی همچون سازمان تبلیغات اسلامی و نهادهای اقتصادی همچون “بیناد مستضعفان“، “ستاد اجرائی فرمان امان” و بسیاری از شرکت های خصولتی، مقابله با این نیروها هزینه سنگینی برای حاکمیت در برخواهد داشت. باید در انتظار تنش های جدی در میان جناح های حکومتی در هفته ها و ماه های آینده و گسترش شکاف در میان حکومتگران باشیم. به دیگر سخن شکاف در میان حکومتگران روز به روز گسترده تر می شود.
۳ـ رشد و گسترش نقش نیروهای سیاسی اپوزیسیون درون حکومت، تلاش آنها برای پیدا کردن جای پای های محکم تر در نهادها و ارگان های تصمیم گیری قدرت ، چه از طریق ساختار دولت مسعود پزشکیان و چه از طریق ساختار های دستگاه رهبری و چه از طریق یارگیری های جریانات مختلف درون حکومتی، ارتباط آشکاری با مسئله جانشینی نیز دارد. واقعیت این است که سن و سال خامنه ای و مریضی هایش از یک طرف و سرعت تحولات سیاسی کشور از طرف دیگر مسئله جانشینی را به عنوان موضوعی جدی در میان جناح های حکومتی مطرح کرده است. این مسئله با توجه به وزن و نقش و جایگاه ولایت فقیه در ساختار قدرت جمهوری اسلامی از اهمیت بالائی برخوردار است. روشن است که دستگاه رهبری کنونی تلاش خواهد کرد تا جانشین مورد نظر خود را پس از فقدان رهبر فعلی بر کرسی ولایت بنشاند. این که تحولات در موقع مرگ او به چه سمت وسوئی حرکت کند، امری نیست که بتوان در مورد آن گمانه زنی کرد. روشن است که جناح ها و باندهای حکومتی بر سر قانون اساسی کنونی و نقش و جایگاه ولی فقیه، اختلاف جدی و اساسی ندارند. آنها تلاش می کنند با سروسامان دادن به موقع مسئله جانشینی مانع سقوط جمهوری اسلامی شوند. واقعیت این است که وضعیت جنبش های مترقی اجتماعی و میزان فشار از پائین اصلی ترین پارامتری است که در این مقاطع می تواند معادلات قدرت جناح های حکومتی را به هم بزند و رشته هایشان را پنبه کند.
سوم ـ نقش جنبش های مترقی اجتماعی و نیروهای اپوزیسیون در تحولات کنونی
پذیرش سیاست تغییر ریل در سیاست خارجی و تحولات پس از مرگ ابراهیم رئیسی، اساسآ پاسخ حاکمیت به افزایش نگران کننده فشار مردمی از پائین بود. تداوم بی وقفه خیزش انقلابی مردم هم در عرصه آزادی های مدنی و اجتماعی و مطالبات طبقاتی، تحریم های گسترده انتخابات مجلس و حتی ریاست جمهوری، حاکمیت را با این واقعیت روبرو ساخت که خطر اصلی برای موجودیت نظام اسلامی، بروز و فوران نارضائی و خشم مردم است. آنها که از نتایج و تاثیرات خیزش انقلابی مردم ارزیابی روتوش نشده ای دارند، برای نجات حاکمیت خود دست به کار شده اند. این که عده ای لشکرکشی ترامپ و تهدید به بمباران را عامل اصلی عقب نشینی رژیم و نشستن پای میز مذاکره قلمداد می کنند، از نقش و جایگاه جنبش مردمی یا بی اطلاع هستند یا از توان و قدرت لایزال مردم وحشت کرده اند. حاکمیت برای کاهش فشار مردمی و جلوگیری از خطر انفجارات توده ای، با انتصاب مسعود پزشکیان، با اتخاذ سیاست های جدیدی در قبال حجاب زنان و غیره دست به کار شده است. پذیرش مذاکره با آمریکا به امید کاهش یا لغو تحریم ها نیز راهی برای کاهش بحران فروپاشی اقتصادی و ورشکستگی ها در تمامی عرصه ها و از این طریق مقابله با جنبش قدرتمند مطالباتی است که حتی یک روز نیز آرام نگرفته است . علیرغم این ارزیابی باید در مورد نقش و جایگاه اپوزیسیون به چند نکته اشاره کرد:
۱ـ جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» علیرغم نقش پررنگش در تغییر چهره کشور، هنوز نتوانسته آلترناتیو مورد نظر خود را رونمائی کند. علت این امر آن است که جنبش کنونی مردم ایران، علیرغم رشد سازمانیابی در میان کارگران ، معلمان، پرستاران و بازنشستگان و یا رشد تشکل ها در میان زنان، دانشجویان، مدافعان محیط زیست و نهادهای مردم نهاد در سطح ملیت های کشور، هنوز نتوانسته یک ستاد عمومی رهبری مبارزاتی با مشارکت رهبری درون این جنبش ها را سازمان دهد. روشن است میزان و ابعاد سرکوب فاشیستی رژیم، تلاش حاکمیت برای بی سر کردن جنبش، زندان، شکنجه، صدور احکام اعدام و اجرای اعدام های گسترده درسراسر کشور، حربه رژیم برای جلوگیری از سازمانیابی سیاسی خیزش انقلابی مردم آزادیخواه ستمدیده و محروم است. تلاش رژیم نیز بر این استوار است که با تجدید سازمان خود و تغییر ریل سیاسی در عرصه های گوناگون، از این فرصت استفاده کرده و اجازه ندهد رشد و گسترش جنبش به مسیر غیرقابل بازگشت برسد. در این راستا باید به این نکته نیز تاکید کرد که تنها جریانی که می تواند بیانگر خواست های آزادی ، دمکراسی، برابری و همبستگی انسانی خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» باشد نیروهای چپ جامعه هستند. واقعیت این که تنها جریانی که به طور روشن و شفاف از خواست های آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مطالباتی جنبش های پیشرو و مترقی مردمی دفاع می کند چپ طرفدار سوسیالیسم است. تنها این گرایش چپ است که از خواست هایی همچون آزادی های بی قید و شرط سیاسی، برابر حقوقی و حق شهروندی برابر بدون توجه به جنسیت، گرایش جنسی، ملیت، زبان، فرهنگ، مذهب و باورهای شخصی، حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران و تاکید بر اتحاد داوطلبانه آنها، تامین اجتماعی فراگیر و همگانی، آموزش و بهداشت رایگان، مسکن قابل زیست و قابل پرداخت، تجدید سازمان اقتصاد کشور بر مدار نیازهای اساسی کارگران و مردم زحمتکش ، پذیرش دمکراسی و حق مردم در تعیین نظام حکومتی جایگزین و تدوین قانون اساسی جدید را ، قاطعانه و بدون لکنت زبان حمایت می کند. به این نکته باید توجه ویژه ای داشته باشیم که اپوزیسیون راست، سلطنت طلب و سازمان مجاهدین با خواست های فوق اساسآ مخالفند. آن ها برای آزادی های سیاسی، قید و شرط ها و اما و اگرهای روشنی دارند، با حق تعیین سرنوشت ملت ها در ایران و از بین بردن تبعیض بر اساس ملیت با انگ “تجزیه طلبی” و دفاع از “تمامیت ارضی” مخالفند و تجدید ساختار اقصاد کشور و تامین اجتماعی فراگیر را مانع “توسعه اقتصادی” و به ضرر “کسب و کار” کارفرمایان می دانند. بی جهت نیست که سلطنت طلبان و مجاهدین با شعار «زن، زندگی، آزادی» بشدت مخالفند و برای آن معادل هایی نیز تعیین کرده اند. بر این پایه، اکنون فرصت تاریخی و بی نظیری برای تجدید آرایش چپ بر متن چرخش به چپ اعماق جامعه و طرح شعارهای دقیق و خواست های طبقاتی روشن بوجود آمده است. اگر این فرصت تاریخی به درستی از سوی نیروهای چپ مورد توجه قرار گیرد چپ می تواند به نقش رهبری کننده خود در سازماندهی جنبش های رادیکال اجتماعی از جمله زنان، کارگران، ملت های تحت ستم، بازنشستگان، پرستاران، بیکاران، دادخواهان، معلمان، محیط زیست، دانشجویان و روشنفکران بیش از پیش امیدوار باشد.
۲ـ اپوزیسیون راست بویژه سلطنت طلبان که پس از عقب نشینی از “منشور مهسا” به سوی پادویی تمام عیار اسرائیل و جنگ طلبان آمریکایی کشیده شده اند، بشدت زیر فشار قرار گرفته اند. اپوزیسیون راست به دلیل بی اعتقادی شان به قدرت مردم و پشت کردن به شعارهای جنبش مردمی، استراتژی تکیه بر قدرت های خارجی را در پیش گرفته است. آنها همواره به این تصور واهی دل بسته بودند که با تهاجم نیروهای سلطه جو به ایران و یا بمباران زیرساخت های انرژی هسته ای، پالایشگاه ها و مراکز اقتصادی کشور و تشدید تحریم های کمرشکن که فشار اصلی اش را مردم تحمل می کنند، امکان سرنگونی رژیم اسلامی فراهم می شود. امید آنها این است که پس از فروپاشی رژیم ، آنها به عنوان پیاده نظام قدرت های خارجی، سکان قدرت را در کشور به دست گیرند. بر این پایه آنها در جریان انتخابات آمریکا با ذوق و شوق فراوان از پیروزی دونالد ترامپ استقبال می کردند. حتی تمرکز نیروهای جنگی آمریکا در جزایر دیگوکارسیا نیز برق امیدی در دل شان انداخته بود. اما اکنون با آغاز مذاکرات نماینده ترامپ با نماینده جمهوری اسلامی بی توجه به روند و نحو پیشرفت آن، این جریانات در سردرگمی، یاس و ناامیدی به سر می برند. موضع گیری های جریانات سلطلنت طلب و مجاهدین در شبکه های اجتماعی شان، به وضوع این سرخوردگی و استیصال را به نمایش می گذارد. آنها از سیاست های پدرخوانده شان بشدت ناراضی و خشمگین شده اند.
۳ـ نگاهی به تحولات سیاسی در ایران نشان می دهد ک رهبران رژیم خود را برای توافق با آمریکا و حتی برقراری روابط دیپلماتیک با “شیطان بزرگ” آماده کرده اند. حذف شعار “مرگ بر آمریکا” یا پاک کردن پرچم آمریکا از مکان های عمومی و توجیه نیروهای ارزشی مزدبگیر و خبر آماده سازی سفارتخانه های دو کشور، نشان می دهد که مذاکرات کنونی تنها بر سر مسئله هسته ای نیست. گسترش روابط اقتصادی و حرکت به سوی عادی سازی روابط خارجی در دستور رژیم قرار گرفته است.
تردیدی نیست که تنها با برداشته شدن تحریم ها، ابربحران های تو درتوی حاکمیت اسلامی درعرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، زیست محیطی و ساختاری برطرف نخواهد شد. امروزه مردم ایران با تجربه عبوراز کلیت رژیم جمهوری اسلامی و همه جناح های آن، به خوبی دریافته اند که وضعیت فلاکت بار اکثریت عظیم مردم ایران ناشی از ذات و بنیاد نظامی است که تا مغز استخوان ارتجاعی و پوسیده است. نظامی که مبین دامن زدن مستمر به نابرابری های عمیق طبقاتی، فساد نظام مند و غیرقابل علاج، غارت دائمی منابع کشور، تحمیل قهرآمیز آپارتایدهای چند لایه، استبداد و قتلعام های سیاسی، ثبت رکورد جهانی اعدام … است و بنابراین تنها با رفع تحریم ها و سیه روزی مردم برطرف نخواهد شد.
اما نوشیدن دوباره جام زهرتوسط خامنه ای آن هم در سازش با دولت ترامپ که ناشی از فشارجنبش توده ای است رژیم را در برابر جنبش توده ای شکننده تر کرده و متقابلاً جنبش مردمی را در پیکار با حکومت دستخوش بحران و شکست های پی درپی، جسورتر می سازد. علاوه برآن، از سوئی حربه قطب سازی من درآوردی برای حواله دادن همه شکست ها به آمریکا را از دست رژیم خارج ساخته و ازسوی دیگر مترسک چسپاندن هر حرکت و اعتراض به توطئه خارجی را نیز خنثی ساخته و بدین ترتیب در بستر بحران عمومی سیاسی کنونی، فضا را هر چه بیشتر برای پیگیری مطالبات اجتماعی و سازماندهی های گسترده تر جنبش کارگری و مردمی آماده میکند.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی؛ دمکراسی و سوسیالیسم
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
یکشنبه۳۱ فروردين ۱۴۰۴ برابر با ۲۰ آوريل ۲۰۲۵
ارزیابی مشترک شماره ۴۳