کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران
سخن روز

 اپوزیسیون جمهوری اسلامی، دو مدل متفاوت در برابر هم

با گذشت پنج ماه از انقلاب ژینا با شعار محوری « زن، زندگی، آزاذی »  جناحهای حکومتی از سویی و جریانات مختلف اپوززسیون از سویی دیگر  در مقابل هم صف آرائی کرده اند.  خواست محوری این خیزش انقلابی سرنگونی حکومت اسلامی  با محتوای زن زندگی آزادی است و این هردو که  بە یک خواست فراگیر تبدیل شده اند. از ویژگیهای برجسته این جنبش خصلت پیشرو و رادیکال بودن آن است. این ویژگی را در روش های مبارزاتی، در طرح شعارها و خواست ها و مطالباتش میتوان دید. 

اما طی ۵ ماه گذشته در صفوف اپوزسیون صف بندی های جدید هم شکل گرفته اند.

 در صف دلواپسان آینده رژیم اسلامی، اصلاح طلبان حکومتی نظیر محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین، پا پیش گذاشته اند. آنها در تلاشند تا با تغییرات سطحی و ظاهری، تداوم أساس  حکومت اسلامی را تامین نمایند. در همین ردیف  بخشی از رهبران سابق حکومت اسلامی از جمله میرحسین موسوی پا پیشتر گذاشته و با اما و اگرهائی، گذار مدیریت شده از رژیم اسلامی را ناگزیر میدانند.

طی همین مدت اپوزیسیون خارج کشور نیز دچار شکاف جدی تر و عمیق تری گردیده است. جناح راست این اپوزیسیون و بویژه سلطنت طلبان افراطی، به مانعی جدی در راه پیشروی اعتراضات توده گیر در خارج کشور تبدیل شده اند.  افق سیاسی این جریان، اگر چه در داخل کشور پایگاهی ندارد، اما بازگشت به سلطنت و تکرار دوباره حکومت ساقط شده پهلوی است.  در طی یک قرن گذشته سلطنت و روحانیت دو رکن اصلی سرکوب و  سلب حقوق مردم بوده اند. هیچ تغییر ریشه ای در جامعه اتفاق نخواهد افتاد اگر اقتدار روحانیت، دستگاه مذهب و بنیاد سلطنت برای همیشه از قدرت سیاسی کنار زده نشوند.

بخش مذهبی اپوزیسیون که سازمان مجاهدین خلق ایران بارزترین نماد آن است، در محتوای واقعی خود از ارائه  مدلی متفاوت از  نوع دیگری از حکومت اسلامی ناتوان است و  به همین دلیل قادر به جلب اعتماد زنان و مردان جوانی که بر علیه حکومت دینی به پا خاسته اند، نیست. 

پلاتفرم و برنامه نیروهای چپ و دموکراتیک علیرغم شفاف بودن و انسانی بودنشان، متاسفانه هنوز در مقیاس اجتماعی مقبولیت نیافته است. اگر چه مبارزات زنان و جوانان و کارگران و محرومان جامعه که می تواند به پایگاه اجتماعی نیرومند این جریان تبدیل شود، تا همین اکنون دست آوردهای سرنوشت سازی را کسب کرده است، اما هنوز نتوانسته این پیوند که ضامن پیروزی این انقلاب است را تشکیل دهد. 

با همه اینها گذشت پنج ماه انقلاب «ژینا» دو جهان کهنه و نو را به‌وضوح در مقابل هم قرار داده است. از یک سو رژیم مرتجعی است که با اتکاء به ثروت و قدرت و بکارگیری وحشیانه‌ترین ابزارهای سرکوب بر قدرت سیاسی چنگ انداخته است. در کنار آن جریانی راست و ناسیونالیست افراطی را می بینیم که  أساسا در خارج کشور سر بر آورده است. این جریان با اتکاء به منابع مالی نامحدود خویش  تلاش می کند که وجود خود را بر این انقلاب تحمیل نماید. آنها طرفداران بازگشت رژیم پادشاهی به ایران هستند و با حرکتهای فالانژگونه خود در خارج کشور، به ایجاد تفرقه در میان مبارزین خارج کشور می پردازند. 

از سوئی دیگر دنیایی نو با رهبری زنان، جوانان،  کارگران پیشرو و آگاه، جریانات مترقی و سکولار سر بر آورده است که با آرزوی بنیاد نهادن جامعه ای نوین، مدرن، آزاد، برابر و مرفه به میدان آمده است. این جریان خواهان جامعه ای است که در آن خبری از ستم و سرکوب،  از تبعیض و نابرابری نباشد. فقر و گرسنگی، بیسوادی و محرومیت، آسیبهای دردناک اجتماعی نظیر تن فروشی و اعتیاد ریشه کن شده باشد. برای دستیابی به چنین جامعه ای، راهی جز این وجود ندارد که استراتژی، تاکتیک، سیاست و برنامه نیروهای چپ این جامعه به این جریان پیوند بخورد و مقبولیتی در مقیاس اجتماعی کسب نماید.